موافقات حضرت عمر رضی الله عنه

 بسم الله الرحمن الرحیم

رسول خدا صلی الله علیه وسلم فرمودند: (لَو کَانَ بَعدِی نَبِیٌّ لَکَانَ عُمَرُ بنِ الخَطَّاب) {اگر بعد از من پیغمبری می آمد آن کس عمر پسر خطاب بود. (ترمذی).

مطابق تقاضا و تمنای قلبی حضرت عمرفاروق رضی الله عنه و موافق با رای ایشان، بارها وحی الهی نازل شده است؛ لذا از آن مجموعه چند واقعه در این رساله گرد آوری شده است.

گرد آورنده: مولانا محمد ضیاء القاسمی

مترجم: مولانا غلام محمد سربازی.

((پیشگفتار))

نحمده و نصلی علی رسوله الکریم

قاتل مشرکین، امیر مومنان حضرت سیدنا فاروق اعظم رضی الله عنه آن چنان شخصیّت بزرگی بودند که محدثین و مورخین، صدها کتاب در مناقب و فضایل او تحریر کرده اند و این سلسله تا قیامت جاری خواهد بود. زیرا امت مسلمان یقین کامل دارد که دین مبین اسلام بوسیله صحابه کرام ( رضوان الله علیهم اجمعین) از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و سلم به آنان رسیده است.

گروه صحابه ( رضوان الله علیهم) پروانگان شمع نبوت و ستارگان درخشان اسمان رشد و هدایت بوده اند. اگر چه همه اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و سلم از نظر روشنایی وعظمت و جلالت، یکتای زمانه هستند اما ان مراتب و فضایلی که خلفای راشدین را حاصل است مثال آن در دنیا دیده نشده و نخواهد شد.

حضرت عمر فاروق رضی الله عنه ، اگر چه به اعتبار ترتیب خلافت، خلیفه دوم گفته می شود، اما از نظر بعضی امتیازات خصوصی در نظر نمایان تر می اید.

در این رساله چند واقعه بخدمت خوانندگان محترم اهدا و تقدیم می گردد تا معلوم شود که حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه ، از چه مقام وامتیاز والایی برخوردار است.

حضرات مفسرین تصریح فرموده اند که موافق رای حضرت فاروق رضی الله عنه وحی نازل شده است بنده آ وقایع را در این رساله گرد آورده، شرف و سعادت اشاعه آن را حاصل کردم:

گر قبول افتد زهی عز و شرف

محمد ضیاء قاسمی   24 رمضان المبارک 1389

 

 

((حکم نماز نفل در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بر حسب خواهش حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه نازل شد))

سرور دو عالم صلی الله علیه و سلم به قصد ادای حج عمره به مکه مکرمه تشریف برده بود؛ حضرت فاروق رضی الله عنه نیز در این سفر مبارک همراه ایشان بود. وقتی که از طواف کعبه الله فراغت یافتند، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم، مقام ابراهیم را به همراهانش نشان داد وآن سنگی است که هنگام تعمیر بیت الله، حضرت ابراهیم علیه السلام بر روی آن ایستاد و بیت الله را تعمیر می کرد و اثر هر دو قدم مبارک حضرت ابراهیم خلیل الله علیه السلام بر روی آن سنگ ثابت مانده است. بمحض اینکه حضرت فاروق  رضی الله عنه، نشان قدم حضرت ابراهیم خلیل الله را مشاهده کرد، بی قرار گشت و عرض کرد: ( یا رسول الله دل من می خواهد که دو رکعت نماز نفل بطور شکرانه در مقام ابراهیم بجا بیاورم)) حضرت جبرئیل علیه السلام از آسمان نازل شد و گفت یا رسول الله صلی الله علیه و سلم آنچه حضرت عمر رضی الله عنه بر روی فرش می خواهد، خواست خدا بالای عرش نیز همان است؛ لذا آیه کریمه ذیل نازل شد:

((وَاتَّخِذُواْ مِن مَّقَامِ إِبْرَاهِيمَ مُصَلًّى )) { سوره بقره آیه 125}

[مقام ابراهیم را جای نماز قرار دهید یعنی انجا نماز بخوانید.]

 

(( رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه نسبت به اسیران بدر))

غزوه بدر اولین جنگ با شکوه مسلمانان است که کمر کفر را شکست. حضرات صحابه ( رضی الله عنه) در این جنگ بقدری جانفشانی کردند که ملائکه عرش داد تحسین را سر دادند. خداوند متعال به مسلمانان فتح و پیروزی عنایت کرد. سران قریش و پیشوایان کفر را چنان شکست ذلت آمیزی نصیب شد که در تاریخ جهان صدمه بزرگتری از این ، برای کفار دیده نشده است. افرادی چند از سران کفار به قتل رسیدند و ابو جهل لعین نیز که دشمن بزرگ اسلام به درک واصل گردید و افراد سر شناس او به اسارت مسلمین در آمدند. حضرت عباس عموی آن حضرت و حضرت عقیل پسر عموی آن حضرت صلی الله علیه و سلم نیز که هنوز مسلمان نشده بودند ، در گروه اسیران بودند. در انوقت مدینه منوره زندان سرایی نداشت لذا پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم اسیران را به اهل مدینه تحویل داد و توصیه فرمود که از انها به خوبی نگهداری و غمخواری کنند. زندانیان از احسان و اخلاق اهل مدینه بسیار متاثر شده ، در نتیجه مشرف به اسلام شدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم جلسه شورایی را تشکیل دادند که با این زندانیان قریش چه رفتاری به عمل اید. حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه با عده ای دیگر، اخذ فدیه و ازاد کردن زندانیان را نظر دادند به دلیل اینکه شاید ایشان از اخلاق کریمانه و حسن سلوک مسلمانان متاثر شده در حلقه اسلام در آیند . وباز ان اموالی که به طور فدیه از انها گرفته می شود برای فقراء و مهاجرین مسلمان و دیگر امور مسلمین خرج شود. از حضرت صلی الله علیه و سلم این رای را تائید و تصویب کرد وبه ازادی اسیران دستور صادر فرمود. از طرفی دیگر حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه با این نظر مخالف بود وعرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم اینان اسیرانی اند که شب وروز در مخالفت اسلام سرگرم وفعال بودند انچنان که سرزمین مکه را برای مسلمانان تنگ کرده ، نگذاشتند صدای توحید ویکتا پرستی بلند شود. امروز که چنین فرصتی به دست ما رسیده ، باید که این دشمنان خدا و رسول صلی الله علیه و سلم را از صفحه هستی نیست و نابود کنیم. پس رای من این است که به ما دستور دهید تا هر یک از ما خویشاوند خود را به قتل برسانیم .  سبحان الله! حضرت فاروق رضی الله عنه بر دشمنان اسلام چقدر شدید بود. به طوری که دیدن دشمنان اسلام را بر روی زمین نمی پسندید. خلاصه وقتی که حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه رای خود را به حضور رسالت عرض کردند ، بلا فاصله وحی الهی برای تایید آن بر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم نازل گشت. چنانکه خداوند متعال می فرماید:

((‏ مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَن يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الأَرْضِ تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيَا وَاللّهُ يُرِيدُ الآخِرَةَ وَاللّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ‏)) {سوره انفال ایه 67} [ برای پیامبر سزاواز نیست که اسیران را نگه داشته باشد تا اینکه خوب خونریزی کنند بر روی زمین، شما اسباب و سامان دنیا را میخواهید و خدا آخرت را می خواهد . خدا غالب و با حکمت است.]

وقتی که این آیه نازل شد، پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم و صدیق اکبر رضی الله عنه به گریه در امدند سپس ان حضرت صلی الله علیه وسلم ارشاد فرمودند: ((لَو نَزَلَ عَذابٌ مِنَ السَّماءِ ما نَجا مِنکُم غَیرَ عُمَر)) {یعنی اگر از اسمان عذاب نازل می شد به جز حضرت عمر رضی الله عنه کسی دیگر از شما نجات نمی یافت}. پس معلوم شد که رای حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه راجع به اسیران بدر، مطابق با وحی الهی بود.

(( دشمن جبرئیل دشمن خدا است تائید حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه))

حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه زمینی در مدینه منوره داشت که گاهی اوقات به انجا تشریف می برد. در بین راه مکتبی از یهودیان بود. حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه سر راه خود ابتدا به ان مکتب می رفت ومحاسن اسلام را با یهودیان در میان می گذاشت و بدین ترتیب به دعوت وتبلیغ می پرداخت تا یهودیان را به اسلام مایل گرداند. روزی یهودیان به ایشان گفتند: ای عمر رضی الله عنه شما ادم خوب و فهمیده ای هستید؛ کاش که دین ما را قبول می کردی؛ حضرت فاروق رضی الله عنه جواب دادند: خیر، بلکه دین شما منسوخ وقابل ترک دادن است. رفت وامد من در مکتب شما فقط برای این بوده تا صداقت و حقانیت اسلام و پیغمبر اسلام  را از تورات شما معلوم گردانم. سپس از یهودیان پرسید که نسبت به حضرت جبرئیل عقیده شما چیست؟ انها گفتند که جبرئیل دشمن ماست؛ زیرا ان همه مصایب و عقوباتی که بر پدران گذشته ما می امد، همه از جانب جبرئیا بوده که سخنان پدران را گوش می کرد وسپس به خانه خدا منتقل می ساخت. بدین ترتیب پدران ما به مصیبت های گوناگون مبتلا شدند. البته ما میکائیل را دوست داریم. جبرئیل جانب دست راست خداست حال انکه میکائیل دست چپ خدا قرار دارد.

حضرت فاروق رضی الله عنه گفتند اکنون که خود شما قبول دارید که جبرئیل مقرب ترین فرشتگان است؛ زیرا جانب دست راست خدا قرار گرفته، در این صورت دشمنی کردن با جبرئیل ، دشمنی با خدا و رسول خدا است.

فاروق اعظم رضی الله عنه پس از دعوت و تبلیغ و این گفت و شنید وقتی به خدمت اقدس پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم حاضر شد جبرئیل علیه السلام ایه ذیل را فرود اورد:

((‏ قُلْ مَن كَانَ عَدُوّاً لِّجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلَى قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللّهِ مُصَدِّقاً لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُؤْمِنِينَ ‏)){سوره بقره ایه 97}

[بگو هر که دشمن جبرئیل باشد، ( باید از غصه بمیرد) زیرا اوست که این قران را بفرمان خدا بر قلب شما نازل کرده است در حالی که تصدیق کننده کتب سابق است و برای مومنان هدایت و بشارت است.))

امام فخر رازی در تفسیر کبیر و علامه ابن حجر عسقلانی در فتح الباری مطبوعه انصاری دهلی در شان نزول این ایه می نویسند ودر حدیث شریف نیز امده است که هنگام نزول این ایه، حضرت پیغمبر اکرم صلی الله علیه وسلم به حضرت فاروق رضی الله عنه گفتند که :

(( لَقَد وَافَقَکَ رَبُّکَ یَا عُمَر))  یعنی { ای عمر رضی الله عنه پروردگارت با نظر تو موافقت نمود.}

 

(( موافقت رای حضرت فاروق رضی الله عنه با وحی اسمانی درباره حجاب ازواج مطهرات))

در آن زمان که حکم حجاب ازواج مطهرات نازل نشده بود، عموم مسلمانان بدون تکلیف در خانه های آن حضرت صلی الله علیه وسلم رفت و امد داشتند وازواج مطهرات نیز بوقت نیاز از خانه ها بیرون می رفتند.

حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه همیشه عرض می کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم، رفت و آمد عموم مردم در خانه هایتان صلاح نیست. لهذا اگر مردم از وارد شدن وازواج مطهرات از بیرون امدم از خانه ها جلوگیری شوند بهتر است چون آن حضرت صلی الله علیه وسلم در این باره منتظر وحی الهی بود خاموش ماند تا این که مطابق رای حضرت فاروق رضی الله عنه ایه ذیل نازل شد:

((وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعاً فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ)) {سوره احزاب ایه 53} [ هرگاه از ازواج مطهرات چیزی را خواستید از پشت پرده بخواهید.]

((وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاةَ وَآتِينَ الزَّكَاةَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ)) {سوره احزاب ایه 33} [ قرار بگیرید در خانه هایتان و ظاهر نکنید زینت ها را مانند ظاهر کردن در زمانه جاهلیت گذشته، بر پا دارید نماز را وبدهید زکات را واطاعت از خدا و رسول خدا صلی الله علیه وسلم کنید.]

(( موافقت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه  در مسئله نماز بر جنازه منافقان))

وقتی عبدالله بن ابی منافق بیمار شد، ان حضرت صلی الله علیه وسلم به عیادتش تشریف برد. او در خواست کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم هرگاه بمیرم خودتان بر جنازه من نماز بخوانید. ان حضرت صلی الله علیه وسلم خاموش ماند ومراجعت فرمود. سپس ان منافق بخدمت ان حضرت صلی الله علیه وسلم پیغام فرستاد که جامه مبارکتان را مرحمت فرمائید تا مرا در ان کفن کنند.

آن حضرت صلی الله علیه وسلم از راه شفقت جامه اش را برای او فرستاد .  ولی ان منافق پیغام فرستاد که ان جامه ای را می خواهم که بر بدن شما رسیده باشد. دوباره ان حضرت صلی الله علیه وسلم جامه را از تن مبارک کشیده، برای او فرستاد. در این هنگام حضرت فاروق صلی الله علیه وسلم عرض کرد : یا رسول الله صلی الله علیه وسلم ، این منافق سزاوار جامه مبارک شما نیست. پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم گفت: ( ای عمر جامه من به این منافق سودی نخواهد بخشید البته منظور من فقط دلجویی قوم اوست تا به دین اسلام در ایند).

بالاخره چون ان منافق فوت کرد، پسرش عبدالله که مومن مخلصی بود امد وعرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم بر جنازه پدرم نماز بخوان.

ان حضرت صلی الله علیه وسلم به قصد نماز بر جنازه اش روانه گشت. حضرت فاروق رضی الله عنه جلو رفته وعرض کرد: ( یا رسول الله علیه وسلم علی عَدُوِّ اللهِ؟ فَنَزَلَت) یعنی ای پیغمبر خدا بر جنازه دشمن خدا نماز می خوانید؟

سپس ایه کریمه ذیل نازل شد:

((وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِّنْهُم مَّاتَ أَبَداً وَلاَ تَقُمْ عَلَىَ قَبْرِهِ إِنَّهُمْ كَفَرُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ)){سوره توبه ایه 84} [هرگز نماز مخوان بر جنازه هیچ یک از این منافقان هرگاه بمیرد، وبر قبرش برای دعا خواندن مایست زیرا اینها منکر خدا ورسول خدا صلی الله علیه وسلم شده اند.]

بعضی از مفسرین می گویند که نزول این ایه قبل از خواندن نماز جنازه است و بعضی می گویند که نماز جنازه را خواندند وبعد از ان ایه منع نازل شد.

به هر حال این امر مسلم است که ایه کریمه موافق رای حضرت فاروق رضی الله عنه نازل شده است چنانچه امام فخر الدین رازی رحمه الله علیه در تفسیر کبیر می نویسد که این ایه کریمه از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه است.

(( موافقت وحی الهی با رای حضرت فاروق رضی الله عنه در مساله خمر{شراب}))

از قران کریم معلوم می شود که دستور خمر تدریجاً نازل شده است. روزی حضرت فاروق رضی الله عنه با نهایت تضرع وزاری ببارگاه خداوند التماس ودعا کرد که: (اَللَّهُمَّ بَیِّن لَنا فِی الخَمرِ بَیاناً شافِیاً) یعنی خداوندا ! بیان فرما برای ما مساله شراب را بطوری که واضح وتسلی بخش باشد.

در اثر دعای حضرت فاروق رضی الله عنه ، حضرت جبرئیل ایه ذیل را (از سوره مائده) برای ان حضرت صلی الله علیه وسلم فرود اورد:

((‏ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالأَنصَابُ وَالأَزْلاَمُ رِجْسٌ مِّنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ ‏)) {سوره مائده ایه 90} [ای مومنان همانا شراب و قمار ونشانه های معبودان باطل وتیرهای فال پلیداند، از کردار شیطان، پس احتراز کنید از ان تا رستگار شوید].

از این ایه کریمه ثابت شد که نسبت به شراب، وحی الهی مطابق رای حضرت عمر رضی الله عنه نازل شده است.

(( ایات طلاق مطابق رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه))

حضرت فاروق رضی الله عنه ازواج مطهرات را نصیحت کرد که از حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم تقاضای بیجا نکنند ونفقه ما لا یطاق نخواهند؛ مبادا که این عمل منجر به طلاق شان گردد. همان کلماتی که حضرت فاروق رضی الله عنه در نصیحت به انها بکار برد، خداوند متعال ان کلمات را بدون کم وکاست در سوره تحریم نازل فرمود :

((‏ عَسَى رَبُّهُ إِن طَلَّقَكُنَّ أَن يُبْدِلَهُ أَزْوَاجاً خَيْراً مِّنكُنَّ مُسْلِمَاتٍ مُّؤْمِنَاتٍ قَانِتَاتٍ تَائِبَاتٍ عَابِدَاتٍ سَائِحَاتٍ ثَيِّبَاتٍ وَأَبْكَاراً ‏)) {سوره تحریم ایه 5} [ ای زنان( پیامبر گرامی صلی الله علیه وسلم ) اگر پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم شما را طلاق دهد امید می رود که پروردگار او در عوض شما، بهترین زن را به او خواهد داد و موصوف به این صفات، زنان فرمان برنده، باور دارنده، دعا کننده، توبه کننده، عبادت گذارنده، و روزه گیرنده از بیوه زنان ودختران ودوشیزگان)

حضرات مفسرین بطور وضوح بیان فرموده اند که حضرت فاروق رضی الله عنه به همین کلمات ایه ازواج مطهرات رضی الله عنهنّ را نصیحت کرده بود، که متعاقب ان ایه فوق نازل گردید.

(( خدا احسن الخالقین است رای حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه وحی الهی شد))

وقتی ایه کریمه ذیل نازل شد:

((‏ وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِينٍ ‏)) {سوره مومنون ایه 12}[ همانا افریدیم ما آدمی را از خلاصه گِل].

فوراً حضرت فاروق رضی الله عنه گفت:

((فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ)){سوره مومنون ایه 14} [ پس بسیار با برکت است خدا که بهترین سازندگان است].

به محض اینکه این کلمات بر زبان حضرت فاروق رضی الله عنه جاری شد، وحی الهی بدون کم وکاست، همان طور بر رسول گرامی اش نازل گشت.

(( در واقعه افک رای حضرت فاروق رضی الله عنه مطابق وحی الهی بود))

هنگام مراجعت از غزوه بنی مصطلق ان تهمتی را که منافقین بر مادر مومنان ، حضرت عائشه صدیقه طاهره سلام الله علیها زدند، در تاریخ جهان، درد وتاسف بزرگی است. این واقعه در قران و حدیث به تفصیل وارد شده است. حضرات صحابه وسرور دو عالم صلی الله علیه وسلم از این حرکت زشت منافقین بسیار رنجیده خاطر و غمناک گشتند.

حضرت عائشه صدیقه رضی الله عنها از شدت این صدمه سخت بیمار شد. حضرت نبی کریم صلی الله علیه وسلم راجع به این قضیه از صحابه کرام مشورت خواستند. اتفاقاً حضرت علی مرتضی رضی الله عنه از جمله انها بود. همه صحابه قول منافقین را مورد تردید و تکذیب قرار دادند واز برائت وپاکدامنی حضرت عائشه صدیقه رضی الله عنها سخن گفتند.

هنگامی که پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم از حضرت عمر فاروق رضی الله عنه مشورت خواست حضرت فاروق اعظم درجواب عرض کرد: (( مَن زَوَّجَکَهَا)) یعنی چه کسی عائشه رضی الله عنها را در نکاح تو در آورده است؟ قال الله، فرمود: خداوند متعال او را به نکاح من در آورده است. فاروق اعظم فوراً عرض نمود که:

((سُبْحَانَكَ هَذَا بُهْتَانٌ عَظِيمٌ )){سوره نور ایه 16}[ خدا پاک است، این تهمتی بزرگ است].

به محض این که این کلمات بر زبان حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه جاری گشت، وحی الهی مطابق ان بر پیامبر گرامی اش صلی الله علیه وسلم نازل شد. پس معلوم شد که خداوند متعال رای حضرت فاروق رضی الله عنه را نسبت به برائت و پاکدامنی حضرت عائشه رضی الله عنه، مادر مومنان تائید فرمود.

(( رای حضرت فاروق رضی الله عنه درباره استغفار برای منافقین))

عبدالله بن ابی منافق پسری داشت بنام عبدالله که مرد مومن و مخلصی بود، بسیار کوشش می کرد که پدرش مسلمان شود. لیکن نعمت اسلام نصیبش نشد، پسرش عبدالله از ان حضرت صلی الله علیه وسلم درخواست کرد که برای پدرم استغفار وطلب امرزش بفرما.

پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم برای دلجویی پسرش که مومن مخلصی بود، استغفار و دعا را آغاز فرمود. چون حضرت فاروق رضی الله عنه دعا را شنید، عرض کرد: یا رسول الله صلی الله علیه وسلم اگر شما برای این منافق دعا بخوانید یا نخوانید یکسان است. ایمان نصیبش نخواهد شد ولو اینکه برای او هفتاد مرتبه دعا و استغفار کنید. همانگونه که حضرت  عالی بهتر می دانید، او مورد مغفرت خداومد متعال قرار نخواهد گرفت. از یک طرف حضرت فاروق رضی الله عنه ان کلمات را داشت عرض می کرد که از طرف دیگر وحی الهی مطابق رای فاروق اعظم رضی الله عنه بر پیامبر گرامی اش رضی الله عنه نازل گشت؛

((سَوَاء عَلَيْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَن يَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ)){سوره منافقون ایه6}[یکسان است که برای ایشان طلب مغفرت کنی یا طلب مغفرت نکنی خداوند متعال ایشان را هرگز نخواهد بخشید].

علامه هیثمی در مجمع الزوائد این ایه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه به شمار اورده است.

((موافقت وحی الهی با رای حضرت فاروق رضی الله عنه در قتل بِشر منافق))

در شهر مدینه منوره منافقی بود بنام بِشر که با یکی از یهودیان اختلافی داشت. یهودی گفت: این اختلاف را پیش حضرت محمد صلی الله علیه وسلم می بریم تا بین ما داوری نماید.

منافق گفت: پیش عالم یهود، کعب بن اشرف، برویم.

یهودی قبول نکرد زیرا می دانست که کعب از او رشوه گرفته وحق او را ضایع خواهد کرد. سرانجام این اختلاف بخدمت حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم بردند.

بعد از شنیدن دلایل طرفین، ان حضرت صلی الله علیه وسلم حق را برای یهودی ثابت فرمود ومنافق محروم برگشت.

چون ان دو از مجلس بلند شدند، منافق گفت: این اختلاف را برای بار دوم پیش حضرت عمر رضی الله عنه ببریم تا او داوری نماید. او با این تصور گمان می کرد که حضرت عمر رضی الله عنه  حق را به مسلمان منافق خواهد داد و بر یهودی خشم خواهد گرفت ولی ان یهودی یقین کامل داشت که حکم فاروق رضی الله عنه با حکم پیامبر صلی الله علیه وسلم موافق خواهد بودو برای بار دوم هم برنده خواهد شد. یهودی تمام ماجرا را بیان کرد. در ضمن این را هم گفت که ان حضرت صلی الله علیه وسلمحق را به من داده است. لیکن منافق راضی نشده، دوباره ان اختلاف را پیش شما اوردیم.

حضرت فاروق رضی الله عنه از بِشر منافق پرسید که ایا سخنان یهودی درست است؟ منافق ان را تصدیق نمود. بالاخره حضرت فاروق رضی الله عنه فرمود: اکنون بین شما داوری خواهم کرد. بطوری که شمشیر را از خانه اورد و گفت: هر که حکم وداوری حضرت محمد صلی الله علیه وسلم را قبول ندارد، شمشیر عمر داوری و فیصله او را چنین خواهد کرد که سر او قابل دیدن نیست.

پس با شمشیر سر منافق را از تنش جدا ساخت. این داوری حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه چنان مبتنی بر حق وصداقت بود که ایه کریمه ذیل برای تائید ان نازل شد:

((‏ فَلاَ وَرَبِّكَ لاَ يُؤْمِنُونَ حَتَّىَ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لاَ يَجِدُواْ فِي أَنفُسِهِمْ حَرَجاً مِّمَّا قَضَيْتَ وَيُسَلِّمُواْ تَسْلِيماً ‏)){سوره نساء ایه 65}[قسم به پروردگار تو که ایشان ایمان نمی اورند تا این که ترا حاکمخود قرار دهند در ان اختلافی که بین ایشان رخ می دهد سپس نیابند در دلهای خویش هیچ نوع تنگی را از انچه تو حکم کردی وان حکم را بخوشی قبول دارند].

در تفسیر ابن جریر طبری جلد پنجم و تفسیر کبیر چاپ مصر جلد سوم ص 253 این ایه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه به شمار اورده اند.

((لقب فاروقی))

لقب فاروقی، لقبی است که از جانب رب العالمین به حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه عطا شده است و برای همیشه در تاریخ جهان به فاروق اعظم رضی الله عنه موسوم گشت.

علمای کرام فاروق را جدا کننده بین حق و باطل معنی و ترجمه کرده اند.

((حکم ممانعت خادمان از وارد شدن به خانه ها در اوقات مخصوص موافق رای حضرت فاروق رضی الله عنه نازل شد))

روزی حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه در خانه خودش استراحت می کرد که ناگهان غلام پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم وارد خانه شد وپیغام داد که ان حضرت صلی الله علیه وسلم تو را خواسته است. حضرت فاروق رضی الله عنه را وارد شدن غلام در خانه بدون اجازه ناچسند امد و در دل خود تمنا کرد که کاش خداوند متعال خادمان را از وارد شدن ناگهانی و بدون اجازه در اوقات مخصوص ممنوع سازد.

او در حالی که این تمنا را در دل داشت، به خدمت پیغمبر گرامی صلی الله علیه وسلم حاضر شد. در ان ساعت ایه ذیل از سوره نور نازل شد:

((يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِيَسْتَأْذِنكُمُ الَّذِينَ مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ)){سوره نور ایه58} [ای مومنان،باید اجازه بگیرند از شما انانکه مالک شده است دست های راست شما یعنی غلامان وکنیزان ونیز انان که به حد احتلام نرسیده اند از شما سه وقت مخصوص:1- پیش از نماز فجر 2-وقت نیمروزی که برای استراحت، لباس را از تن در می اورید 3- بعد از نماز عشاء. این سه وقت مخصوص برای خلوت شماست].

حضرت فاروق رضی الله عنه چون دید که خدای تعالی مطابق ارزویش ایه کریمه را نازل فرموده، وخادمان را از وارد شدن به خانه ها در اوقات مخصوص ممنوع ساخت. فوراً سجده شکر را بجای اورد.

ان حضرت صلی الله علیه وسلم دید که حضرت فاروق بسیار شاد و خوشحال بنظر میرسد، جریان را از ایشان پرسید. حضرت فاروق تمام واقعه را به عرض مبارک رسانید.

ان حضرت صلی الله علیه وسلم از شنیدن ان بسیار مسرور گشت و فرمود: بی شک خدای تعالی شخص عفیف و با حیا را دوست دارد. امام رازی رحمه الله علیه این ایه کریمه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه به شمار اورده است.

(( حکم روی اوردن بسوی کعبه الله نیز به تمنا وتقاضای حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه مقرر شد))

در هنگام قیام به سوی مکه مکرمه، حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم طوری نماز می خواند که بیت الله و بیت المقدس هر دو را قبله قرار می داد .اما چون به مدینه منوره تشریف اوردند، این امر مشکل امد که در یک نماز به دو قبله متوجه شوند؛ زیرا بیت المقدس از مدینه منوره به طرف شمال و بیت الله جانب جنوب واقع است. به همین سبب استقبال به دو قبله در یک نماز دشوار امد ونیز یهود مدینه به طرف بیت المقدس نماز می خواندند. بنا بر این پیامبر اکرم صلی الله علیه وسلم با یارانش در مدت نوزده ماه جانب بیت المقدس نماز را ادا می کردند. تمنای قلبی ان حضرت صلی الله علیه وسلم، نماز خواندن به جانب بیت الله بود وانتظار داشت که حکم تحویل قبله نازل شود تا اینکه روزی حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه، عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم بیت الله که تعمیر یافته حضرت خلیل الله است، دلم می خواهد که قبله مسلمین شود. سپس دستها را بلند کرده به بارگاه رب العالمین دعا نمود که بار الها! تمنایم را شرف قبولیت عنایت فرما.

دیر ینگذشت که حضرت جبرئیل ایه ذیل را برای پیامبر گرامی نازل فرمود:

((قَدْ نَرَى تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّمَاء فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضَاهَا فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ وَحَيْثُ مَا كُنتُمْ فَوَلُّواْ وُجُوِهَكُمْ شَطْرَهُ)){سوره بقره ایه 144}[ بی شک می بینیم ما گشتن صورت شما را جانب اسمان البته می گردانم تو را به ان قبله ای که پسندش خواهی کرد. پس بگردان صورت خود را جانب مسجد حرام وهرجا که باشید بگردانید صورتهای تان را جانب ان].

امام فخر الدین رازی رحمه الله علیه ، این ایه را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه شمرده است.

(( موافقت حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم با حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه))

روزی سرور دو عالم صلی الله علیه وسلم در جلسه صحابه کرام تشریف داشتند که ناگهان از جلسه بلند شدند وبه جایی رفتند. چون در مراجعت ان حضرت صلی الله علیه وسلم تاخیر شد، حضرات صحابه پریشان شدند که مبادا دشمنی برای ایشان مزاحمت ایجاد کند. برای جستجو ان حضرت صلی الله علیه وسلم بیرون امدند. حضرت ابوهریره رضی الله عنه ، نیز برای جستجو بیرون امده به کنار باغ قبیله بنی نجار رسید. خواست در باغ داخل شود از جوی کوچکی که از دیوار ان باغ بود، داخل شد. دید که ان حضرت صلی الله علیه وسلم در باغ تشریف دارند. حضرت ابوهریره رضی الله عنه تمام ماجرا را به عرض مبارک رسانید وگفت حضرات صحابه در جستجوی شما بیرون امده اند. برای همین خدمت شما حاضر شدم ودیگر صحابه نیز حاضر خواهند شد. ان حضرت صلی الله علیه وسلم هر دو کفش مبارک خود را به عنوان نشانی به ابو هریره رضی الله عنه مرحمت فرمود وگفت: برو و هر که را در بیرون باغ ملاقات می کنی، در حالی که کلمه توحید را به صدق واخلاص خوانده باشد، بشارت بهشت را به او بده. حضرت ابو هریره رضی الله عنه می گوید: اول کسی را که ملاقات کردم حضرت عمر فاروق رضی الله عنه بود. پرسید ای ابو هریره این کفش ها را از کجا اورده ای؟ من عرض کردم، اینها کفش های ان حضرت صلی الله علیه وسلم هستند که بطور نشانی به من داده تا هر که کلمه توحید را به اخلاص خوانده باشد بشارت بهشت را به او بدهم. حضرت فاروق رضی الله عنه چنان  سیلی محکمی بر سینه ام نواخت که از پشت به زمین افتادم.

سپس حضرت فاروق رضی الله عنه گفت: برگرد. ناچار برگشتم. دیری نگذشت که حضرت فاروق رضی الله عنه نیز به خدمت ان حضرت رسید. ان حضرت صلی الله علیه وسلم از حضرت عمر رضی الله عنه پرسید چرا این کار را کردی؟ حضرت عمر فاروق رضی الله عنه عرض کرد یا رسول الله صلی الله علیه وسلم از این نوع بشارت ها مردم سست شده، اعمال صالح انجام نخواهند داد . به همین سبب ابو هریره رضی الله عنه را برگرداندم. ان حضرت صلی الله علیه وسلم رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را تائید وتصویب فرمود و گفت : ای ابو هریره رضی الله عنه این بشارت را به مردم مگو.

از این حدیث معلوم شد که سرور دو عالم صلی الله علیه وسلم رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را مورد موافقت و تائید قرار داد. به همین سبب ملا علی قاری حنفی رحمه الله این را نیز از موافقات حضرت عمر رضی الله عنه بشمار اورده است.

(( موافقت رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه در مساله قلم و دوات))

در کتب احادیث، این روایت امده است که حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم در بیماری وفات خود ارشاد فرمودند: قلم و دوات بیاورند تا برایتان چیزی بنویسم. حضرت عمر فاروق عرض کرد؛ (حَسبُنَا کِتَابَ الله) یعنی کتاب خدا برای ما کافی است در پرتو نور ان زندگانی خود را بسر خواهیم برد. ان حضرت صلی الله علیه وسلم جواب حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را شنید وبار دیگر قلم ودوات طلب نفرمود.

معلوم می شود که این فرمایش ان حضرت صلی الله علیه وسلم مبنی بر امتحان بود والا هرگز فرو گذار نمی کرد واز جواب حضرت عمر فاروق رضی الله عنه بقدری مطمئن ومسرور گشت که قلم ودوات را دوباره نخواست بلکه رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را تائید فرمود.

((حرف آخر))

فضایل ومناقب حضرت عمر فاروق رضی الله عنه ، در بسیاری  از کتب احادیث موجود است. اما در این فرصت هدف، فقط آوردن چند واقعه است که وحی الهی مطابق رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه نازل شده، یا این که حضرت پیغمبر صلی الله علیه وسلم رای حضرت عمر فاروق رضی الله عنه را تائید وتصویب فرموده است.

این چند واقعه را از تاریخ الخلفاء تالیف علامه جلال الدین سیوطی رحمه الله علیه و الفاروق رضی الله عنه تالیف حضرت مولانا سید احمد شاه بخاری انتخاب کرده، در این رساله تحریر نمودم. از علمای کرام تقاضا دارم که اگر از این نوع وقایع بیشتری در قرآن یا احادیث به مشاهد ه تان رسیده است، بنده را مطلع سازند بسیار سپاسگزار خواهم شد.

                                          (( ضیاء القاسمی لائلپور))

((عرض مترجم))

رساله موافقات حضرت عمر رضی الله عنه چون در بیان رای پر حکمت حضرت فاروق اعظم رضی الله عنه، اختصاص دارد، شعر یکی از بزرگان دین که مشتمل بر مدح هر چهار یار رسول الله صلی الله علیه وسلم، خوانندگان را ذوق بیشتر میسر گردد و در حسن رساله بیفزاید ودر ضمن شمه ای از عقاید وجذبه محبت اهل سنت نسبت به خلفای اربعه و اهل بیت نبوت  نمایان گردد.

((شعر))

صدیق عکس حسن جمال محمد است

                     فاروق ظل جاه و جلال محمد است

 

عثمان ضیاء شمع جمال محمد است

                   حیدر بهار باغ خصال محمد است

اسلام ما اطاعت خلفای راشدین

                     ایمان ما محبت آل محمد است

((مناجاتی  به درگاه مجیب الدعوات از مولانا غلام محمد سر بازی رحمه الله علیه))

حمد بی حد وثنای بی شمار                              مر خدای خالق لیل و نهار

بعد ار آن نعمت و درودِ لا تُعَدَّ                               بر رسول پاک اللهُ الصَّمَد

رحمت بی انتهای کردگار                               باد بر اولاد و اصحاب کبار

یا اِلهی بِالنَّبِیِّ الاَبطَحِیِّ                                مرحمت فرما به ازواج النبی

تابعین و نیز تبع تابعین                                 رَبَّنَا وَارحَم عَلَیهِم اَجمَعِین

دست ما بالاست از بهر دعا                        خالیش واپس مگردان ای خدا

یا الهی کرده ام ظُلمِ کثیر                          عفو کن ما را بظلم ما مگیر

ای خدا ما را زدرگاهت مران                             از طفیل خاتم پیغمبران

ای خدا از شر نفس پر شرور                         ای خدا از مکر شیطان غرور

در پناه خود بده ما را امان                              در طفیل یرور هر دو جهان

از خلاف و از خیانت باز دار                           در عبادت هر زمان چالاک دار

نیست ما را دسترس بر این وآن                        دستگیر ما تویی ای مستعان

موت ما نزدیک و فکر ما بعید                            رَبَّنَا اجعَل مَوتَنَا مَوتَ السَّعِید

چون رود از دست ما دار الغُرُور                             رَبَّنا اَبدِل لَنا دار السُّرور

رَبَّنا اَرحَمنَا بِقُرآنِ الکِریم                              رَبِّ ثَبِتنَا عَلی دِینِ القویم

ای خدا مگذار ما را در بدر                         کن زنعمای دو عالم بهره ور

ای خدا ما بندگان خاکسار                           در دو عالم رحمتت امیدوار

تکیه گاهی نیست ما را غیر تو                     در گاهت گفته ای لاتَقنَطُوا

یا الهی حال من گشته تباه                         صورتم از معصیت گشته سیاه

اب رحمت را بر روی من بپاش                      زنگ عصیان را زقلب من تراش

کن مُنَوَّر قلبم از نور یقین                           بر تنم پوشان لباس متقین

رَبِّ زِدنَا عِلمَنَا عِلمَاً کَثِیر                              ذلِکَ فَضلٌ مِنَ اللهِ الکَبِیر

تو خدای، بی نیازی ، ما گدا                       بانیازان را توئی حاجت روا

در دو عالم حاجت ما کن تمام                      جنه الفردوس کن ما را مقام

هست شیطان در پی ایمان ما                       نیست ما را غیر ذاتت ملتجا

رد کنی فریاد ما را یا قبول                             دست ما بسته به دامان رسول

ای خدا ما را زِسوء خاتمه                                ده امان بر آبروی فاطمه

ای خدا بر عِزَّتِ حسن وحسین                          غازیان بَدر واُحُد وهم حُنَین

رَبَّنَا اجعَلنَا عِبَاداً صَالِحِینَ                                   نَجِّنا مِن کَیدِ قَوم الکافِرِین

رَبِّ اَشرِکنَا دُعَآءَ المُومِنِینَ                               رَبِّ اَلحِقنَا بِقَوم المُفلِحِینَ

رَبَّنَا وَ اَستُر لَنَا یَوم الجَزَآءَ                                  رَبَّنَا لا تُخزِنَا یَومَ النَدَاء

شد مناجاتم بِعَونِ الله تمام                               بر محمد و آل و اصحابش سلام

{وَآخِرُ دَعوَانَا اَنِ الحَمدُ للهِ رَبِّ العَالَمِینَ وَ الصَّلوهَ وَالسَّلامُ عَلی سَیِّدِنَا مُحَمَّدٍ وَّ آلِهِ وَصَحبِهِ اَجمَعِین بِرَحمَتِکَ یَا اَرحَمَ الرَّاحِمِینَ آمِین}

((مولانا غلام محمد سربازی رحمه الله علیه))

شفاعت

شفاعت، عبارت است از میانجیگری بین دو فرد و در خواست نمودن چیزی یا رفع مشکلی را از شخصی برای کسی دیگر ، مثلا شفاعت پیامبر به این معنا است که عفو و بخشش گناهان و یا بر طرف کردن مشکلات و برآوردن حوائج برای مومنین از خداوند وهاب طلب کند.

بنا بر این در حقیقت شفاعت ، نوعی دعا و امید وار شدن به در گاه خداوند متعال ، برای رفع گرفتاری دنیوی و اخروی می باشد . خداوند از نظر لطف و کرمش ، نسبت به بندگانش و دستیابی آنان به احسان و رضا مندیش ، راههای زیادی را قرار داده است که تقاضای دعا و شفاعت برای همدیگر و طلب مغفرت از در گاه ایزد یکتا ، یکی از آن راهها است چون خداوند دعای ما را در حق گذشتگان و اموات قبول می کند، زیرا خود تعلیم دعا برای آنها نموده است(.ربنا اغفر لنا و لاخواننا الذین  سبقونا بالایمان).(حشر-10)

همچنین در دعایی که در نماز جنازه خوانده می شود ، که اگر فایده ای نداشت خواندن ان عبث و بیهوده بود. همینطور هم خداوند متعال برای پیامبران ، صدیقین ، شهدا، صالحین، فرشته ها و بچه های کوچک احترام و حرمتی قرار داده استکه توسط انها به اجابت دعا و قبولی شفاعت به درگاه رب العزت امید داشته باشیم.

در قرآن مجید، درباره شفاعت آیات متعددی وجود دارد ، مثل  :

1. مَا مِن شَفِيعٍ إِلاَّ مِن بَعْدِ إِذْنِهِ (یونس-3). کسی میانجی نمی تواند باشد، مگر پس از اجازه او(خداوند).

2. وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَى (انبیا -28).و آنان (پیامبران) هرگز برای کسی شفاعت نمی کنند ، مگر آن شخص که (بدانند) خدا از آن خشنود است( و اجازه شفاعت او را داشته باشد)

3. ‏ يَوْمَئِذٍ لَّا تَنفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلاً ‏ (طه-109).در آن روز(قیامت ) شفاعت(هیچ کس) سودی نمی بخشد، مگر ( شفاعت کسی که خداوند مهربان به او اجازه دهد و گفتارش را بپسندد.

در روز قیامت ، شفاعت به سه شرط انجام می شود.

1.   خدا به شفاعت کننده اجازه شفاعت دهد

2.   آنچه در خواست میشود ،خدا پسندانه باشد

3.   خدا راضی شود از کسی که شفاعت برای او انجام گیرد.

4. ‏ وَلَا يَمْلِكُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِهِ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَن شَهِدَ بِالْحَقِّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ ‏ (زخرف-

86).معبود هایی که مشرکان به جز خدا به فریاد می خوانند و می پرستند ، قدرت و

توانایی هیچ گونه شفاعت را ندارند ، مگر کسانی که آگاهانه به حق شهادت و گواهی

داده باشند( خدا را به یگانگی پرستیده باشند).

اما باید به اجازه و رضایت خداوند باشد، معنای آیات این نیست که نباید شفاعت خواهی کرد  و یا این که خداوند جل اعلی را مجبور کنند، شفاعت را قبول نماید، و خداوند هم مانند انسانها ، از روی اجبارو یا شرم و حیا و ترس (العیاذ بالله) وادار به پذیرش شفاعت شود، البته هیچ فرد مسلمانی هم نمی گوید که یا رسول الله ، به طور اجبار و قهر و غلبه بر خدا ، برای من شفاعت کن. ، پس این آیات و آیات دیگری در این باره به این معنی نیستند که غیر از خدا ، شفاعت خواستن جایز نیست ، بلکه چنین توضیح می دهند که بدون اجازه او ، هیچ کس نمی تواند شفاعت کند.

و جز مواردی را که خداوند راضی نباشد، شفاعت صورت نخواهد گرفت.و هیچ احدی قدرت ندارد به تنهایی و به اجبار خداوند را وادار به اجابت شفاعت کند ، برای تفهیم نحوه شفاعت می توان مثالهای زیر را جهت توضیحات بیشترآورد تا مسئله شفاعت روشن شود. مثلا اگر عده ای مجرم و متهم را به دربار سلطانی حاضر نمایند و یکی از آنها نسبت به نزدیکی با وزیر او داشته باشد ، و وزیر هم درباره آن مجرم، ازپادشاه طلب عفو و بخشش کند ، یقینا سلطان فکر خواهد کرد که اگر ان مجرم را نبخشد ، وزیر از او ناراحت و رنجیده می شود. و شکی نیست با این کدورت خللی در مملکت او ایجاد می شود پس از روی اجبار و ناچاری مجرمی را که با وزیر قرابت دارد می بخشد.

مثال دیگر این که یکی دیگر از مجرمین فردی است ، هنرمند که وجودش برای کشور و جامعه ، بسیار لازم ومفید است و مملکت به وجود او نیاز مبرم دارد و کسی این امر رابه اطلاع سلطان می رساند ( البته عدم اطلاع برای خدا وجود ندارد.) پادشاه هم بعد از خبر دار شدن از این موضوع ، احساس می کند که در زنده ماندن او، منفعت بیشتری است تا کشتنش لذا از روی نیاز و  اجبار ، او را هم مورد عفو قرار می دهد.اما مثال سوم به این صورت است که یکی از این مجرمان هست که پادشاه اطلاع دارد که او خلاف کار حرفه ای نبوده ودر کارهای زشت و خطا پایبندی نمی کرد وبه فریب شیطان و افراد ناباب به این جرم و گناه کشیده شده است ، لذا پادشاه بر ان می شود که او را عفو کند ، اما به خاطر نشان دادن دوستی اش با دربا ریانش مخفیانه به یکی از دوستانش اشاره می کند که برای مجرم وساطت کند در نتیجه با رضایت و خشنودی کامل، نه به اجبار مانند دو بخشش قبل ، او را می بخشد.

شفاعت در بارگاه الهی نیز به صورت مثال سوم صورت می گیرد، یعنی کسانی که خداوند از آنها رضایت دارد و با اراده بخشش اجازه شفاعت برای او می دهد.  برای همین فرموده است:( مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ)(بقره-255).کیست آنکه در پیشگاه او میانجیگری کند ، مگر با اجازه خودش( خداوند متعال).

بنابر این درباره کسی که اراده خداوندی بر آن باشد که او را ببخشد ، سفارش و وساطت او را در قلب یکی از اولیا الله جلوه گر می کند و ظاهرا به وساطت و شفاعت او آن شخص گناهکار را می بخشد ، و هیچ شکی نیست که شافع حقیقی ذات بی همتای خود اوست، و لا غیر. آیه مبارکه(قُل لِّلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعاً) (زمر -44). بگو هرگونه میانجیگری ازآن خداست. که نشان دهنده همین امر است . مولانا جلال الدین رومی در این باره می گوید:

اولیا را هست قوت از اله                تیر بر جسته  باز گرداند زراه

چنانچه می بینیم مولانا نگفته است که دوستان خدا به ذات خود ، قدرت و استقلال دارند بلکه تاکید بر این است که انها نشات گرفته ( از نظر لطف و کرم) از قدرت خدا ست که کمک حال انهاست ، که می توانند تیر جسته( بلاها) را از مسیرشان منحرف کرده ، مانع شوند که به هدف بخورند.

در مورد دعا کردن و صلوات فرستادن برای حضرت محمد خداوند متعال خطاب به مومنین می گوید:( ‏ إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيماً ‏ا).(احزاب -56). هر اینه خدا و فرشتگان او درود می فرستند بر پیامبر ، ای مومنین شما هم بر او صلوات( دعا و طلب مغفرت و رحمت) بفرستید  و با احترام بر او سلام گویید و تسلیم دستور های او باشید.

در حدیث شریف است که چون این ایه نازل شد ، صحابه عرض کردند یا رسول الله طریقه سلام بر ما معلوم شده است یعنی در التحیات خوانده می شود: السلام علیک یا ایها النبی و رحمه الله و برکاته.لطفا طریقه صلوات را بر ما ارشاد فرماییدآن حضرت فرمودند: اللهم صلی علی محمدو ال محمد...

همچنین در حدیث شریف است هر کسی اذان را شنیده بعد از پایان آن ، این دعا را برای پیغمبر بنماید: اللهم رب هذا الدعوه التامه و الصلوه القائمه ات محمد ا الوسیله و فضیله و ابعثه مقاما محمودا وعدته انک لا تخلف المیعاد. یعنی ای الله تو که صاحب این وقت کامله و نماز خواندنی هستی ، عطا فرما حضرت محمد را وسیله و فضیلت و او را بر مقا م محمود متمکن کن مقامی که به ایشان وعده فرموده ایدو همانا تو وعده را وفا خواهی کرد.

حضرت محمد فرمودند: هر کس بشنود اذان را و این دعا را بخواند ، شفاعت من در روز قیامت به او می رسد.

بنا به آیات و احادیث فوق از ما خواسته شده است تا رباره حضرت محمد دعا کنیم تا خداوند متعال درجاتش را بالا ببرد  و او را مقام وسیله و فضیلت دهد م مقام محمود عطا فرمایدو آیاما می توانیم از آن حضرت طلب دعا و شفاعت کنیم، تا از خداوند بخشنده ، مغفرت گناهان ما را بخواهد؟ چگونه می توان باور کرد که دعای ما برای آن حضرت درست و مطابق با توحید است ، ولی تقاضای ما از او نادرست و شرک  به خدااست.در حالی که نیاز ما به دعای خیر پیامبر فوق العاده بیشتر می باشد ، نسبت به دعای ما برای آن حضرت که معصوم بوده و محبوب خدا می باشد، و در صورتی که خود خداوند هم او را به دعا کردن برای مومنین چه مرد و زن سفارش می کند.

وَاسْتَغْفِرْ لِذَنبِكَ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ.(محمد-19).ای محمد برای گناهان خود و مردان و زنان مومن (از خداوند) آمرزش بخواه.

در حدیثی صحیح حضرت عمر ابن خطاب(رض) روایت می کنند که حضرت محمد(ص) فرمودند: هنگامی که حضرت ادم ترک اولی را مرتکب شد عرض کرده ، ای پروردگارم، وقتی من را به قدرت کامله خود خلق نمودی ، و روح را در من دمیدی ، سرم را بلند کردم ، دیدم بر ستون های عرش عظیم نوشته شده است. لا اله الا الله و محمدا رسول الله. پس دانستم که محمد بهترین مخلوق تو است ، چون نام او را با نام خود همراه قرار داده ای . از طرف خداوند خطاب رسید ، خوب فهمیدی، ای آدم همانا بهترین و محبوبترین خلق نزد من حضرت محمد است، هر گاه به وسیله محمد از من سوال کنی، تو را خواهم بخشید ، و چنانچه حضرت محمد نبود ، توراهم خلق نمی کردم.

اگر گفته شود خواستن دعا از میت به مثابه عبادت و پرستش اوست خیالی است واهی !! چون تقاضای دعا هرگز  عبادت و پرستش محسوب نمی شود و اگر طلب دعا ، عبادت و پرستش باشد، پس از افراد زندهئهم در خواست دعا کردن درست نیست ، در صورتی که در دین مبین اسلام هیچ کس درخواست دعا اززنده را نا چیز ندانسته ( بلکه به ان سفارش هم شده است

) چون اگر درخواست دعا از غیر خدا در این دنیا  شرک می باشد باید در آخرت هم جایز نباشد ،چگونه می توان باور کرد که مردم را در این دنیا از شرک باز داشت ولی در آخرت شرک بر آنها جایز و مباح باشد.

ما مسلمانان معتقد هستیم که حضرت محمد مستجاب الدعوه بوده و دارای مقام بلند شفاعت در پیشگاه با عظمت و عزت خداوند می باشد و برای امت گناه کارش استغفار و دعا می کند ، چون اعتقاد داریم و می دانیم که حرمت و عزت  حضرت محمد بعد از وفاتشان از این جهان فانی، در بارگاه احدیت ازبین نرفته است و درجه و منزلتش نزد پروردگارش باطل نشده است، و آن حضرت بطور دایم مقرب درگاه با عزت خداوندی  است ، نه این که بعد از رحلت از این دنیا ارزش و احترامش را نزد ایزد متعال از دست داده باشد. زیرا خود رسول الله (ص)فرموده است: زنده بودنم برای شما خیر است، با من حرف می زنید  من هم باشما سخن می گویم. در وفات من نیز برای شما خیر است چه عمل های شما را بر عرضه می دارند ، کارهای خوب شما را که می بینم ، خدا را شکر می کنم و کار های بد شما را که می بینم برای شما استغفار می کنم.

خداوند ما را از شفاعت آن حضرت بی نصیب نفر ماید. پرور دگارا تو را به دوستی با دوستان خود(اصحاب کهف) سگ ایشان(وَكَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ) را پذیرفتی ، ما را نیز به حرمت روح پاک محمد صلی الله علیه وسلم و اولیای تو ، خواهان دوستی توییم. امید است ما راهم از نظر رحمتی که به دوستان خود داری محروم نگردانی و حشر ما رانیز با ایشان نمایی، که رضای تو انجاست، و سعادت ما نیز رضای توست.آمین

 برگرفته ازوبلاگ شریعت+طریقت=حقیقت

آگاهي پيامبر(ص) از امّتِ خود و صلوات و اعمال آنان

بسمه سبحانه و تعالي

 آگاهي پيامبرـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ـ از امّتِ خود و صلوات و اعمال آنان

    اين كه پيامبر ـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ـ ، از امّتِ خود و اعمال آنها آگاه است وصلواتِ امّت به ايشان مي‌رسد، و مرگ حضرتش، تأثيري در اين مسأله ندارد، از حقايق اسلامي است و آيات 143بقره و15 مزّمل و6ـ45 احزاب،كه پيامبر(ص)را «‌ شاهد» خوانده‌اند،دليلِ اين موضوع است و احاديثِ بسياري هم، از خودِ پيامبر(ص)،در اين باره، وارد شده است كه از آن جمله، دو حديث و ترجمۀ آنها را ، همراه با شرحِ مختصرشان، از محدِّثِ بزرگ علّامۀ مناوي ـ رحمه الله ـ در اين مقالۀ كوتاه مي‌آوريم. لازم است كه به منكران‌ِ اين حقيقت، ياد آوري شود كه انكارِ آنها، به اين گونه حقايق ضرري نمي‌رساند و تنها به زيانِ منكران است كه از بركات محروم مي‌شوند ـ نعوذ بالله.

  قالَ رسولُ الله (صلّي الله عليه وآله وسلّم):

 1ـ« حَيْثُما كُنْتُمْ، فَصَلُّوا عَلَيَّ، فَإِنَّ صَلاتَكُمْ تَبْلُغُنِي».

     حديثِ شمارة 3768،فيض‌القدير،ج.3،ص.400.

  حديثِ «حسن» طبراني از حضرت حسن بن علي(رضي الله عنهما).

 2ـ « حَياتِي خَيْرٌ لَكُمْ تُحْدِثُونَ وَ يُحْدَثُ لَكُمْ، فَإِذا أنَا مُتُّ، كانَتْ وَفاتِي خَيْرٌ لَّكُمْ، تُعْرَضُ عَلَيَّ أعْمالُكُمْ ، فَإِنْ رَأيْتُ خَيْراً، حَمِدْتُ اللهَ وَ إِنْ رَأيْتُ شَرّاً، إسْتَغْفَرْتُ لَكُمْ».                                              

      حديثِ شمارة 3771،فيض‌القدير،ج.3،ص.401.

حديثِ «حسن»، طبقات إبن سعد.

                                                                

 صَدَقَ رسولُ‌ الله(صلّي الله عليه وآله وسلّم).

 1ـ هرجاي [پاكي] كه بوديد، بر من صلوات بفرستيد، زيرا صلوات شما، به من مي‌رسد.

   امام علّامۀ مناوي ـ رحمه الله ـ در شرحِ حديث، مي‌گويد:

روحهاي قدسي و پاك، وقتي از علاقه‌ها و تعلّقات بدني و خاكي و مادّي، خالي و مجرّد شدند، بالا مي‌روند و به ملكوت اعلی مي‌پيوندند و حجاب و پرده‌اي جلوِ چشم و ديدِ آنها نمي‌ماند وهمه چيز را به مشاهده و عيان، يا خودشان مي‌بينند، يا ملائكه به آنها خبر مي‌دهند.

 2ـ زندگي من، براي شما خير است، سخن مي‌گوييد و برايتان سخن گفته مي‌شود، و وقتي كه بميرم، مرگ من هم، برايتان خير است،[ زيرا] اعمالِ شما بر من عرضه مي‌شود، اگر در آنها، كاري نيكو ببينم، خدا را، شكر مي‌گويم و اگر كاري بد ديدم، براي شما، از خدا طلب بخشش و استغفار مي‌كنم.

    علّامۀ مناوي ـ رحمه الله ـ در شرحِ حديث، مي‌نويسد:

    يعنی: از خدا طلب مي‌كنم كه گناهان صغيرۀ شما را ببخشد و عقوبتهاي گناهان كبيرۀ شما را تخفيف دهد.

 و نيز از فايده‌هايي كه وفاتِ پيامبر ـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ـ [براي مسلمانان]، دارد اين است كه ملائكه، صلواتِ صلوات دهندگان را به ايشان عرضه مي‌كنند و ايشان، همزمان، به كارهاي بي‌شمارِ امّتشان، توجّه مي‌كنند و[وجودِ] اين،در زمان حياتِ پيامبر ـ صلّي الله عليه وآله وسلّم ـ ثابت نشده است و همچنين، از فوايد وفاتِ ايشان، ثواب‌ْداشتنِ ناراحت بودن از مرگِ او و آسان شدنِ هر مصيبتي بر مسلمانان در مقايسه با مصيبتِ رحلتِ او و عبرت گرفتن از آن و رحمتي كه از اختلافِ علما پس از آن حضرت پديد مي‌آيد و غيرِ آن است.

 

 محمّدسعید نقشبندی برگرفته از سایت سبق.

تبرک و توسل جستن به پیامبر(ص) و رد عقاید وهابیون  با احادیث صحیح

 

خداوند متعال ,پيامبران را بـرانگيخت و سرلوحه دعوت آنان را تبليغ يكتاپرستى وتبيين توحيد قرارداد.
اين اصل , در قرآن و سنت پيامبر (ص ) به روشنى تبيين شده است و هر مسلمانى بايد, توحيد را از اين منابع زلال بگيرد. تامل در اعتقادها و انديشه هاى وهابيون نشان مى دهد كه آنان در اين اصل اساسى به كلى از قرآن و سنت دور افتاده اند

حرفهای وهابيون به يك نوع تفسير اشتباه در مفهوم عبادت برمی‌گردد. اينها عبادت را از بدو، غلط معنا كردند. تعريفی را كه برای عبادت ارائه دادند با تعريفی كه از آيات قرآنی استفاده می‌شود سازگاری ندارد. اين‌ها می‌گويند؛ هر كس در مقابل ديگری تذللی و خضوعی كند او را عبادت كرده است. كسی كه به ضريح پيغمبر تبرك می‌كند در واقع ايشان را عبادت كرده و عبادت غيرخدا شرك است. بنابراين اعتقاد دارند كسی كه توسل می‌كند و تبرك می‌جويد، مشرك است؛ در حالی‌ كه اين تعريف اصلاً غلط است. صرف كمك خواستن و صرف تذلل كردن عبادت نيست، اولا صرف خواستن عبادت نيست بخاطر اينكه مگر خود وهابيان از يكديگر چيزی نمی‌خواهند؟ مگر به دکتر مراجعه نمی کنند مگه از دکتر خواهش نمی کنند کی هرچه زودتر به آنها یا به بیمار آنها برسد در حالی این دکتر فقط یک سبب است چون بیمار فقط به اذن الله شفا پیدا می کند. حال چرا این دکتر یک سبب است چون خداوند درقرآن به علم اشاره فرموده که اگر به آن اشاره نمی کرد تمام مردم دنیا نمی توانستند یک قرص سردرد بسازند. پس اینجا در می یابیم ایمان به علم یعنی ایمان به خدا و به فرموده خدا در حالی که شاید آن دکتر تا بحال نمازهم نخواده باشد و حتی بعضی از آنان به دین اسلام ایمان نیاورداند. پس به دکتر التماس می کنند که هر چه زودتر به بیمار برسند و زودتر بیمار را معالجه کنند شرک نیست. اما توسل به اولیاء وانبیاء آنان را واسطه ی بین خود و خدا قرار می دهیم. یعنی خدا را به رسولانش قسم می دهیم که حاجت مرا برآورده کند شرک است؟ اما در مطب دکترها و بیمارستانها دکترها را به خدا و کسی مورد پرستش آنان است قسم می دهیم که هر چه زودتر بیمار را معالجه کند که شاید آقای دکتر یک شیطان پرست باشد. در حالی که هیچ چیز بدون اذن الله صورت نمی گیرد.پس به این نیتیجه می رسیم که اگر توسل به اولیاء وصالحان خدا شرک باشد مراجعه و التماس به دکتر از شرک و کفر بالاتر است  پس چرا مطب دکترها را هم جمع نمی کنند؟ بااين حال محل شرک و کفر است اگر توسل جستن به اولیاء و انبیاء شرک است پس خودشان هم مشركند هم کافرهستند. صرف خضوع در مقابل ديگری شرك و عبادت نيست، چرا كه قرآن در مورد پيغمبر (ص) می‌فرمايد: پيغمبر بال تواضعت را در مقابل مؤمنين بگستران. آيا قرآن به پيغمبر دستور می‌دهد شرك بورزد؟!اصلاً حتی سجده كه نهايت تذلل است نيز عبادت محسوب نمی‌شود؛ بخاطر اينكه ملائكه مأمور شدند در مقابل آدم سجده كنند.تنها ابلیس از فرمان سرپیچی کرد و خداوند او را مورد لعن خود قرار داد و او را از درگاه خود راند. حضرت يعقوب و فرزندانش در مقابل حضرت يوسف به سجده افتادند. بنابراين اين به معنای عبادت نيست. عبادت حقيقی اين است كه يك انسان در مقابل معبودی قرار بگيرد، تواضع بكند و معتقد باشد آن معبود اله يارب است. اگر كسی در مقابل آن معبود با اين نيت تواضع كرد، عبادت است. لذا اگر اين عبادت را در مقابل خدا انجام داديم می‌شود توحيد و اگر در مقابل غيرخدا انجام داديم شرك می‌شود. خدا هر تصرفی كند مستقل از اراده ديگران است اما غير خدا هر تصرفی كند، هر كاری انجام بدهد به اذن‌الله است، مستقل از اراده خدا نيست مثل پيغمبران الهی. مگر حضرت عيسی (ع) نمی‌گفت: من از گل برای شما پرنده درست می‌كنم، می‌دمم و اين عمل به اذ ن‌الله است. اين تصرف به اذن الله است، كار الهی نيست، كار اين انسان است البته به اذن خدا. بنابراين وقتی كه ما معتقديم پيامبر اكرم (ص) به خاطر تقربی كه به خدا دارد به اذن الله دعا می‌كند، انسان شفا پيدا می‌كند و حاجتش روا داشته بشود، اين شرك نيست؛ چون معتقد نيستيم كه پيغمبر مستقل از اراده خدا كاری می‌كند؛ بنابراين اساس اشتباه آنان به اين نكته بر می‌گردد. اما اينقدر آنها لجاجت به خرج می‌دهند كه حاضر نيستند دليل منطقی‌ علمایان را گوش دهند.امروزه الْحَمْدُ لِلَّهِ تعداد زیادی از جوانان عربستانی بيدار شده‌اند و افكار پوسيده وهابيت در بين آنان خيلی كاربرد ندارد؛ از نظر عقلی، فكری، قرآنی و سنت پيغمبر (ص)، وهابيت افكاری منحرف، پوسيده و غير قابل عرضه در دنيای جديد است.

افكار منحرف وهابيت بزرگترين دست مايه برای كوبيدن اسلام توسط غربی‌ها است و اين افكار می‌تواند بزرگترين عامل برای معرفی بد اسلام باشد. شبهاتي که درباره نبي مکرم اسلام (ص) بعد از رحلت آن حضرت مطرح مي شود اين است که تبرک به مزار آن رسول الهي شرک مي باشد. اين شبهه که به عنوان يکي از عقايد وهابيت و در واقع يکي از مشهورترين تفکرات و ايده هاي آنان به حساب مي آيد در سده هاي اخير مطرح شده است. آنان عنوان مي کنند که تبرک به آثار انبيا و قبر آنان شرک بوده و اگر کسي در مزار آنان به عبادت خداوند بپردازد نيز مرتکب نوعي شرک شده است. هم چنين اعتقاد دارند که ايجاد بنا بر قبر انبيا در حد شرک است. در زمان حضرت موسی(ع) شیطان به خدمت حضرت موسی رفت و گفت : ای موسی من می خواهم به درگاه خداوند  توبه کنم همانطور که خدای تعالی پدر شما آدم را بخشید مرا هم مورد عفو و بخشش خود قرار دهد حضرت موسی ازاین خبر خیلی خوشحال شد .و خیلی سریع به جایگاه عبادت خود، برای خدا تعالی رفت و فرمود ای پروردگار برای خودم مژده ای دارم، که شیطان از کارهای گذشته اش پیشمان شده و می خواهد توبه کند .خداوند فرمود : ای موسی به شیطان بگو که بر سر قبر آدم سجده ببرد تا او را ببخشم .اما شیطان وقتی این را شنید باز هم از فرمان الهی سرپیچی کرد و گفت : در زمانی که آدم زنده بود برای او سجده نبردم اما الان که مرده است و زیر خاک است چطور برای او سجده می برم. حال الهی به او امر کرد که بر سر قبر آدم(ع) سجده ،آیا این سجده عبادت بود ، آیا خداوند دستور میدهد به شیطان که شرک بورزد.تا او را ببخشد؟؟؟؟؟؟؟؟ 

آیا توسل موجب شرک می گردد.

 

توسل به نبي مکرم اسلام (ص) قبل از خلقت آن حضرت

در حديثي که حاکم در مستدرک ازحضرت عمربن خطاب(رضی الله عنه) ذکر نموده است، اين نکته وجود دارد که او در منابع اديان الهي چنين ديده بود که وقتي حضرت آدم (ع) دچار آن لغزش شد، به درگاه خداوند چنين دعا نمود که پروردگارا! تو را به حق محمد(صلی عیله وسلم) مي خوانم که اين لغزش مرا بپذيری. وقتي به حضرت آدم گفته شد تو چگونه محمد را می شناسی ؟ او در پاسخ گفت : من به هنگام خلقت خود بر استوانه های عرش ديده بودم که نوشته شده بود «لا اله الا الله. محمد رسول الله »، پس از آن جا دانستم که او برترين مخلوقات به نزد توست. خداوند در پاسخ فرمود: ای آدم ! درست گفتی، هيچ خلقی نزد من برتر از محمد(صلی عیله وسلم) نيست، پس مرا به نام او و به حق او بخوان تا من تو را مورد آمرزش قرار دهم. (حاکم نيشابوري، پيشين، ج 2، ص 615).
همان گونه که ملاحظه می گردد، حضرت آدم برای جلب رضايت الهی در مورد آن لغزش، به رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) توسل جسته و با نام او به نزد خداوند تقرب می جويد.

 

 

توسل حضرت عمر(رضی الله عنه) به عباس بن المطلب(رضی الله عنه)

در زمان خلافت حضرت عمر(رضی الله عنه) مردم دچار قحطی شدند که حضرت عمر (رضی الله عنه) به عباس بن عبد المطلب متوسل ‏گرديد و فرمودند: پروردگارا ما در گذشته به پيامبر(صلی عیله وسلم)متوسل مى‏شديم، و رحمت خود را مى‏فرستادى اكنون به عموى پيامبر(صلی عیله وسلم) متوسل مى‏شويم، رحمت خود را بفرست، در اين هنگام باران ريزش كرد و همگى سيراب شدند.

توسل یهودیان به نبی اکرم(ص)قبل از بعثت آن حضرت(ص)

بر اساس اين، قبل از بعثت رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) وقتي يهوديان مدينه و خيبر با کفار و مشرکين اوس و خزرج جنگ مي کردند جهت پيروزی به درگاه الهی دعا می نموده و به رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) قسم ياد مي کردند. آنها به نزد خداوند شفاعت مي جسته و عنوان مي کردند: خداوندا! به حق نبي امي تو را سوگند مي دهيم که ما را بر اين مشرکين پيروز کن. (حاکم نيشابوري، پيشين، ج 1، ص 333؛ بيهقي، ص 343 و طبري، 1415، ج 1، ص 324).
همان گونه که ملاحظه مي گردد، حتی اهل کتاب قبل از بعثت رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) به آن حضرت توسل جسته و برای تقرب به درگاه الهي آن حضرت را شفيع خود قرار مي دادند.

عَنْ أَنَسِ بْنِ مَالِكٍ (رض) قَالَ: أَصَابَتِ النَّاسَ سَنَةٌ عَلَى عَهْدِ النَّبِيِّ (ص)، فَبَيْنَا النَّبِيُّ (ص) يَخْطُبُ فِي يَوْمِ جُمُعَةٍ، قَامَ أَعْرَابِيٌّ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، هَلَكَ الْمَالُ وَجَاعَ الْعِيَالُ، فَادْعُ اللَّهَ لَنَا. فَرَفَعَ يَدَيْهِ، وَمَا نَرَى فِي السَّمَاءِ قَزَعَةً، فَوَالَّذِي نَفْسِي بِيَدِهِ مَا وَضَعَهَا حَتَّى ثَارَ السَّحَابُ أَمْثَالَ الْجِبَالِ، ثُمَّ لَمْ يَنْزِلْ عَنْ مِنْبَرِهِ حَتَّى رَأَيْتُ الْمَطَرَ يَتَحَادَرُ عَلَى لِحْيَتِهِ (ص)، فَمُطِرْنَا يَوْمَنَا ذَلِكَ، وَمِنَ الْغَدِ وَبَعْدَ الْغَدِ، وَالَّذِي يَلِيهِ حَتَّى الْجُمُعَةِ الأُخْرَى، وَقَامَ ذَلِكَ الأَعْرَابِيُّ أَوْ قَالَ غَيْرُهُ، فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ تَهَدَّمَ الْبِنَاءُ وَغَرِقَ الْمَالُ، فَادْعُ اللَّهَ لَنَا. فَرَفَعَ يَدَيْهِ فَقَالَ: «اللَّهُمَّ حَوَالَيْنَا وَلا عَلَيْنَا». فَمَا يُشِيرُ بِيَدِهِ إِلَى نَاحِيَةٍ مِنَ السَّحَابِ إِلاَّ انْفَرَجَتْ، وَصَارَتِ الْمَدِينَةُ مِثْلَ الْجَوْبَةِ، وَسَالَ الْوَادِي قَنَاةُ شَهْرًا، وَلَمْ يَجِئْ أَحَدٌ مِنْ نَاحِيَةٍ إِلاَّ حَدَّثَ بِالْجَوْدِ.
(بخارى:933)

انس ابن مالك (رض) مي‏گويد: در زمان رسول‏ الله (ص) مردم دچار قحطسالي شدند. در يكي از روزهاي جمعه كه رسول‏ الله (ص) مشغول ايراد خطبه بود، يكي از اعراب باديه نشين برخاست و گفت: يا رسول ‏خدا! دام‏ها هلاك شدند و اهل و عيال گرسنه اند. براي ما ازخدا طلب باران كن . آنحضرت (ص) دست‏هايش را بلند كرد در حالي كه هيچ ابري در آسمان مشاهده نمی شد. راوی می گويد: سوگند به خدايی كه جانم در يد اوست، هنوز آنحضرت (ص) از دعا فارغ نشده بود كه آسمان مدينه، از ابرهايی مانند كوه، پوشيده شد. پس از خطبه، وقتي كه رسول‏الله (ص)  از منبر پابين آمد، قطره‏های باران از محاسن مبارك ايشان، سرازير بود. روز دوم، سوم، چهارم و تا جمعة بعد، باران ادامه پيدا كرد. در جمعه بعد، همان باديه نشين يا شخص ديگری از ميان جمع، بلند شد و گفت: ای رسول‏خدا! خانه ها خراب شد، اموال و دام‏ها غرق شدند. از خدا بخواه كه باران را متوقف سازد. رسول ‏الله (ص) دست به دعا برداشت و فرمود: «پروردگارا! باران را از مدينه به حوالي آن، منتقل ساز». پس به هر پاره ابری كه اشاره می كرد، پراكنده می شد. و اينگونه، ابرها به اطراف مدينه پراكنده شدند و آسمان مدينه به شكل دايره ای خالي از ابر درآمد. و در اثر باران، رودخانه قنات تا يك ماه جاري بود. و هركس از اطراف مدينه می ‏آمد، خبر از بارندگی مطلوب می ‏داد.

«صفيه دختر عبد المطلب» ، عمه پيامبر گرامى(صلی عیله وسلم)، در رحلت حضرت(صلی عیله وسلم) اشعارى سرود كه دو بيت آن اين است:

«الا يا رسول الله انت رجاؤنا

و كنت بنا برا و لم تك جافيا

و كنت بنابرا رئوفا نبينا

لبيك عليك القوم من كان باكيا» (36)

اى پيامبر گرامى تو اميد ما هستى، تو فرد نيكوكارى بودى و هرگز جفا ننمودى، تو به ما نيكوكار و مهربان بودى، اى پيامبر ما، از اين قوم هر كس گريان است، بايد بر تو اشك بريزد .

از اين قطعه شعر كه در محضر صحابه پيامبر القاء شده و مورخان و سيره نويسان آن را نقل نموده‏اند، امور زير استفاده مى‏شود:

اولا: مكالمه با ارواح و به اصطلاح خطاب به رسول گرامى پس از درگذشت، يك كار جائز و رايجى بوده است، و بر خلاف انديشه «وهابيان» اين نوع خطاب‏ها نه شرك است و نه لغو، آنجا كه گفت: «الا يا رسول الله» .

ثانيا: به حكم جمله «انت رجاؤنا» پيامبر گرامى مورد اميد جامعه اسلامى در تمام احوال بود، حتى پس از فوت نيز رابطه او با ما قطع نشده است و تا روز قیامت برای امت اسلام زنده است

قبل از بعثت رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) وقتي يهوديان مدينه با کفار قتال مي کردند، جهت پيروزي به درگاه الهي دعا نموده و به رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) قسم ياد مي کردند. نتيجه اين که رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) و انبياي الهي انسان هايي هستند که بعد روحاني و اتصال آنان به عالم معنا، سبب شده معنويت بر جسم آنان تجلي يافته و اين جسم نيز به تبع آن روح مقدس و ملکوتي تقدس يابد.

از مجموع اين مباحث چنين نتيجه گيري مي شود که رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) و ديگر انبيا به عنوان شخصيت هاي الهي، انسان هايي هستند که با توجه به بعد روحاني و اتصال آنان به عالم معنا، جنبه معنويت بر جسم آنان تجلي نموده است؛ به اين معنا که وقتي روح آن بزرگواران با عالم ربوبي و برترين مراتب هستي اتصال پيدا نمود، جسم آنان نيز به تبع آن روح مقدس و ملکوتی تقدس مي يابد.
تقدس در جسم و روح انبياي الهی و به خصوص نبي مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) به عنوان امری عادی و قابل پذيرش در ذهن جلوه مي کند؛

 زيرا آنان اولیاء کامل الهی و برگزيده راستين ربوبي هستند و خداوند به

وسيله آنان معجزات خود را در ديدگان انسان ها جلوه گر مي نمايد.

انبياي الهي تجلي دهندگان انوار ربوبي در دل هاي انسان ها هستند. و

جسم آنان مقدس است، همان گونه که روح آنان تقدس دارد و همان طور که با اتصال روحي به ارواح آنان، روح انسان پاک و مطهر مي گردد و از هر نوع رنج و بيماری رهايی می يابد، جسم انسان نيز با دست يابي به اجسام مطهر آنان و توسل به آنان و يا شفاعت جستن به درگاه ربوبی به وسيله آنان، از بيماری و رنج رهايی می يابد.
خداوند، انبيا و به خصوص رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) را به عنوان بندگان پاک و مطهر و مقربان درگاه خويش قرار داد که توسل جستن به آنان نه تنها شرک و زشتي نيست بلکه احترام گذاشتن به انتخاب خداوند است و نيست کسي که به انبياي الهي توسل جويد و از آنها طلب

شفاعت نمايد مگر اين که بخواهد به درگاه خداوند تقرب پيدا کند.

  تبرک به رسول مکرم اسلام (ص) در زمان حيات؛

عَنْ مَحْمُودِ بْنِ الرَّبِيعِ (رض) قَالَ: عَقَلْتُ مِنَ النَّبِيِّ (ص) مَجَّةً مَجَّهَا فِي وَجْهِي وَأَنَا ابْنُ خَمْسِ سِنِينَ مِنْ دَلْوٍ. (بخارى:77)

حمود بن ربيع (رض) مي‏گويد: بخوبي ياد دارم زماني كه من پنج ساله بودم، رسول الله (ص) اندكي آب از دلوی برداشت و پس از مضمضه، آب‏ها را برچهره من پاشيد.

تبرک به بُصاق نبي مکرم اسلام (ص)
در صدر اسلام امت اسلامي رسول مکرم (صلی عیله وسلم) را شخصيتي پاک و مقدس مي دانستند و از اين رو حتي آب دهان پيامبر اسلام (صلی عیله وسلم) نيز به عنوان شفا مورد توجه آنان بود. در صحيح بخاري آمده است که رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) در روز خيبر فرمود: من اين پرچم را در روز آينده به مردي خواهم داد که خداوند تبارک و تعالي به دست او خيبر را فتح کند. آن شخص خدا را دوست دارد و پيغمبر خدا(صلی عیله وسلم) را نيز دوست دارد و از آن سو، خدا و رسولش نيز به او علاقه مند هستند.
مسلمانان بعد از سخن رسول اسلام (صلی عیله وسلم) خوابيدند در حالي که در اين فکر بودند که پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم) اين پرچم را در روز آينده به چه کسي خواهد داد، صبح به نزد پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم) آمدند تا حضرت پرچم را به يکي از آنان دهد، حضرت (صلی عیله وسلم) فرمود: علي کجاست ؟ به او عرض شد که حضرت علي (رضی الله عنه)  از بيماري چشم خويش رنج مي برد، پيغمبر شخصي را به دنبال آن حضرت فرستاد و وقتي حضرت علي (رضی الله عنه) به نزد رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) آمد، پيامبر(صلی عیله وسلم) آب دهان خويش را بر چشمان وي ماليد و رنج و بيماري چشم حضرت کاملاً از بين رفت و گفته شده که حضرت علي (رضی الله عنه) تا آخر عمر خود به هيچ وجه به بيماري چشم مبتلا نشد.
(بخاري، 1401، ج 3، ص 35).

همان گونه که ملاحظه مي گردد، حضرت علي (ع) به وسيله تبرک به آب دهان پيغمبر اسلام (ص) شفا پيدا کرد و اين نشان مي دهد که آثار آن حضرت قابليت تبرک و شفا دارند.
تبرک به آب وضوي پيغمبر اسلام (ص)
مردم در عصر رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) به آب وضوي پيغمبر تبرک مي جستند و رسول اسلام (صلی عیله وسلم) هيچ گاه آنان را از اين عمل نهي ننمود. در صحيح بخاري از انس بن مالک نقل شده که گفت : پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم) را ديدم که به هنگام نماز عصر وضو گرفته بود، وقتي دست خود را در ظرف نهاد مردم نيز از آب اضافي وضوي رسول الله (صلی عیله وسلم) وضو گرفتند و حتي از برخي روايت شده که ما برکات آب وضوي رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) را در بدن خود ملاحظه نموديم، زيرا ديگر بيماري اي نصيب ما نشد.
(پيشين، ص 219 و نسايي، 1348، ج 1، ص 25).
همان گونه که ملاحظه مي گردد، در عصر رسول اسلام (صلی عیله وسلم) مردم به تبرک جستن به وضوي رسول اسلام (صلی عیله وسلم) افتخار مي کردند.
تبرک به موي رسول الله (ص)
يکي ديگر از موارد تبرک به آثار رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) تبرک به موي آن حضرت مي باشد. روايت شده که وقتي حضرت سر خود را اصلاح مي کرد، مردم موي ايشان را به عنوان تبرک جمع مي کردند و پيامبر(صلی عیله وسلم) مانع اين عمل آنان نمي شد. در صحيح مسلم آمده است که پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم) وقتي در منا سر خود را تراشيد، در پاسخ به درخواست مردم، به يکي از اصحاب خود فرمود: موي سر مرا ميان مردم تقسيم کن
. (مسلم، بي تا، ح 323)
هم چنين از انس بن مالک روايت شده است که : من رسول اسلام (صلی عیله وسلم) را ديدم که شخصي سر آن حضرت را در منا تراشيد و اصحاب بر گرد آن حضرت حلقه زده بودند و تنها چيزي که انتظار داشتند اين بود که بتوانند موي آن حضرت را به تبرک بردارند. (پيشين، ص 1812).
و نيز در ترجمه خالد آمده است که : خالد بن وليد در نبردهاي مشهور خويش با روم و ايران که توانست در آن نبردها فتوحاتي نيز داشته باشد، اثري از رسول اسلام (صلی عیله وسلم) در کلاهخود خود داشته است که گفته اند آن اثر، موي پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم) بوده است و گفته شده که او معتقد بود که به وسيله تبرک موجود در اين کلاه همواره در نبردها پيروز مي شده و زخمي به او نمي رسيد.
از خالد پرسيدند چگونه است که تو در اين کلاه موي رسول اسلام (صلی عیله وسلم) را قرار داده اي ؟ او در پاسخ گفت : در سالي رسول اسلام (صلی عیله وسلم) به عمره مشرف شد و سر خود را تراشيد و من موهاي او را در اين کلاهخود قرار دادم و پس از آن نشد که در جنگي شرکت کنم مگر اين که به وسيله اين کلاهخود و تبرک به موي داخل آن پيروز شدم و هر جا که با اين کلاه در جنگي شرکت مي کردم پيروزي با من بود
. (ابن کثير، 1396، ج 7، ص 113 و حاکم نيشابوري، 1406، ج 3، ص 299).

و نيز گفته شده است نزد ام سلمه، همسر پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم)، بعد از رحلت آن حضرت مقداري از موي پيغمبر(صلی عیله وسلم) بود و هرگاه يکي از آشنايان به بيماري دچار مي شد به نزد ام سلمه مي آمد و او موي آن حضرت را در داخل ظرفي از آب تبرک مي نمود و آن شخص بيمار از آن استفاده مي کرد و شفا مي يافت. (بخاري، پيشين، ج 4، ص 27).
و از عبيده نقل شده است که : اگر مويي از رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) به نزد من باشد بهتر از تمام ثروت دنيا نزد من است. (ابن سعد، بي تا، ج 6، ص 63).
همان گونه که ملاحظه مي گردد، در مواردي که عنوان شد، اصحاب و ياران و خاندان آن حضرت به موي وي تبرک جسته و به اين وسيله خود را متبرک مي کردند و تبرک به آثار آن حضرت به عنوان سيره مسلمانان در صدر اسلام محسوب مي شده است.
تبرک به تير و کمان رسول الله
بخاري مي گويد: در جريان صلح حديبيه رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) به همراه اصحاب خود به منطقه اي در محدوده حديبيه وارد شدند که در آن جا گرماي زياد و آب کم، توان همراهان پيامبر(صلی عیله وسلم) را از بين برده بود. اصحاب ايشان به نزد آن حضرت آمده و از کم آبي و سختي تشنگي شکايت کردند، رسول اسلام (صلی عیله وسلم) تيري از کمان خود درآورد و به اصحاب خود داد، آنان آن تير را گرفته و به کنار چاه خشکي رفتند تا به وسيله آن تير تبرک جسته و از چاه آب درآورند. رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) با آن تير ضرباتي بر چاه خشک شده وارد نمود و آب به جوشش آمده و از زمين فوران نمود.
(بخاري، پيشين، ج 2، ص 81).
تبرک به موضع کف دست رسول مکرم اسلام (ص)
تبرک به آثار رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) تنها به آثار مستقيم از پيغمبر اسلام ختم نمي شود بلکه به صورت غير مستقيم و به واسطه نيز از رسول مکرم اسلام تبرک مي جستند. در نقلي از حنظله آمده است : جد من به نزد رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) رفت و عنوان نمود که من داراي دو فرزندي هستم که در ناحيه صورت و بدن خويش دچار تورم هستند، پس از خدا بخواه آنان را از اين بيماري نجات دهد.
پيغمبر اسلام (صلی عیله وسلم) دستي بر سر پدربزرگ من کشيد و فرمود: خدايا! بر آن برکت ده، و برکت داده شد؛ زيرا ما مشاهده کرديم. وقتي پدربزرگ ما شخص بيماری را مي ديد که در صورت و يا بدن او درد يا تورمی بود، دست بر سر خود و موضع کف دست رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) مي کشيد و مي گفت : بسم الله. سپس آن را بر جاي درد و ورم مي گذاشت و آن ورم برطرف مي شد و ما به دفعات اين امر را از جد خود ملاحظه نموديم که به وسيله تبرک جستن به موضع دست رسول اسلام (صلی عیله وسلم) توانست بيماري هايي را شفا دهد. (ابن حنبل، بي تا، ج 5، ص 68).
همان گونه که بيان شد، يکي از مواردي که وهابيت به عنوان محرمات و شرک محسوب مي کند استشفاع به رسول مکرم اسلام (صلی عیله وسلم) مي باشد، در حالي که اين موضوع در تمام زمان ها به عنوان امري مسلّم، از طرف مسلمانان پذيرفته شده بود و حتي قبل از خلقت آن حضرت نيز امري ممکن محسوب مي شد
.

تعزیه ومراسم عزاداری

 بسم الله الرحمن الرحیم

تعزیه درلغت به معنی دلجویی وارام کردن کسی است که مصیبتی براو وارد شده ودراصطلاح امربه صبرکردن وخویشتن وامیدوار نمودن صاحب عزا باجر وبرحذر داشتن اوازبیقراری زیادکه موجب گناه واز بین بردن اجر مصیبت خواهدشد وهمچنین طلب امرزش برای مرده همراه بااحترام ویاداوری اعمال حسنه واخلاق پسندیده او میباشد تعزیه وتسلیت گفتن به بازماندگان مرده سنت است امام شافعی می فرماید تعزیه مرده به مدت سه روز سنت است وبعد از ان کراهت داردمگر اینکه معزی ویامعزی درایام تعزیه غایب باشدبنابراین پس ازسه روز پایان می یابدودیگرجایزنیست کسی به عنوان تسلیت گفتن مراجعت نماید وزخم التیام یافته مصیبت زدگان راتازه کند وبران نمک بپاشد وفقط کسانی که درمسافرت یازندان بوده اند پس ازبازگشت وازادی اگرعرفادیرنشده باشد می توانند به مصیبت دیدگان تسلیت بگویند واگرهم دیرشده باشدباایشان اظهارهمدردی نمایند اصل تعزیه قبل ازاجماع سنت حضرت رسول[ص]می باشد چنانکه می فرماید:مامن مسلم یعزی اخاه بمصیبه الاکساه الله من حلل الکرامه یوم القیامه تاج الاصول جلداول ص380هرمسلمانی که برادردینی خودرادرمصیبت واردشده تعزیت وتسلیت گویدخداوند اورادرروزقیامت خلعتهای بزرگواری وکرامت می پوشاند ونیز می فرمایدمن عزی مصابا فله مثل اجره تاج الاصول کسی که دلجویی کند وتسلیت گویدوتسلیت گویدبشخصی که مصیبت براوواردشده است دارای اجروپواب مصیبت زده می باشد چون فضل وکرم خداوند متعال واسع وبی پایان است که باتاکید می غرماید انما تجزون ماکنتم تعملون تحریم7محققا هراعمالی دردنیاانجام دهیداجروپاداش ان دراخرت به شماداده می شود پیامبر بزرگوارمی فرماید من عزی پکلی بردا فی الجنه فیض القدیر جلدششم ص178کسی که تسلیت گوید به زنی که فرزندش راازدست داده است واوراصبروشکیبایی وادارکند درروزقیامت لباس اهل بهشت به اوپوشانیده می شود بخاطراجروثواب تسلیت گفتنش ولکن جایز نیست مرد نامحرم وبیگانه به زن جوان تعزیت وتسلیت بگوید مگرمردی که محرم باشد محدثین روایت کنندکه ذوالقرنین هنگام مرگش درمسافرت بود نامه ای به مادرش نوشت ودران نامه به مادرش توصیه نمود وتذکردادکه بعداز مرگش زنان شهررادعوت کند وبه انها غذا و طعام بدهد ولکن هنگام صرف غذاقبل خوردن به انهابگویدکسی که فرزندش مرده است ازاین غذانخوردوهیچکدام غذانخوردندوگفتند کسی که فرزندش نمرده باشد درمیان مانیست مادرذوالقرنین دراین هنگام متوجه قضیه شد وگفت انالله وانا الیه راجعون اکنون فهمیدم که هدف پسرم ازعنوان کردن این مطلب ونوشتن این نامه دلجویی ودلداری وتسلیت بمن بوده است حضرت رسول می فرماید التعزیه مره تعزیه وتسلیت گفتن یکباراست یعنی تکراراوجایز نیست وبراین اساس درمذهب امام شافعی وحنفی وحنبلی هر گاه درایام عزاداری یکباربه مصیبت زده تسلیت گفته شدکراهت دارد مرتبه دوم به اوتسلیت گفته شودولکن مذهب مالکی تکرار تعزیت وتسلیت گفتن راجایز شمرده وان راکراهت نمی داند ولکن درتمام مذاهب اربعه باتفاق اراءمراسم اول شب جمعه ودوم شب جمعه وهفتم وسرچله وسرسال ونوعید وغیره بطور یقین مذموم وکراهت داردوبلکه حرام است زیرااین اعمال بدعت سییه است ودرصدراسلام سابقه نداشته است وان حضرت صلی الله علیه و سلم می فرماید:کل بدعه ضلاله وکل ضلاله فی النارهربدعتی گمراهی است وهرگمراهی درمیان اتش دوزخ است وبهترین کلامی که هنگام تسلیت گفتن ودلداری نمودن ودلجویی ازمصیبت زده گفته شود کلام مبارک ان حضرت است که می فرماید:ان لله مااخذوله اعطی وکل شی عنده باجل مسمی تاج الاصول:جلداول ص379محققا برای خداست انچه که می گیرد وانچه که می بخشدوهر چیزی درنزداواجل ووقت معینی داردکه دران وقت تعیین شده به هیچ عنوان تعجیل وتاخیر وجودنداردوالبته غالبااین کلام بعداز جمله هایی ازقبیل اعظم الله اجرکم واحسن عزایک وغفرلمییتک گفته می شود یعنی الله اجر وپاداش ترابزرگ داردوصبوری وارامشت رابوجه بهترونیکوحاصل گرداند ومرده ات رابیامرزد امام شافعی به یکی ازدوستانش که پسرش راازدست داده بودچنین نوشت واورابه این دوبیت تسلی داده بود که می گوید:

انی معزیک لاانی علی ثقه                        من الخلود ولکن سنه الدین

فماالمعزی بباق بعدمیته                            ولاالمعزی ولوعاشاالی حین

یعنی همانامن ترادلجویی کرده وترابه ارامش دعوت می نمایم نه بعنوان اینکه همیشه باقی بمانی لکن این برنامه وروش دین اسلام است پس مسلما نه صاحب عزاباقی می ماند بعدازمرده اش ونه گوینده تسلیت اگرچه هردومدتی زیادزندگی کنند تاج الاصول

گفتن تسلیت وشرکت درمراسم عزاداری بایدبااحترام ودلسوزی ومحبت همراه باشد بنحویکه بارغم واندوه مصیبت زدگان سبک تروکمترشودوکم کم ازبی تابی وبی قراری دست بردارند ومصیبت رافراموش کنندوبایددرانجام مراسم عزاداری اخلاق اسلامی واداب شرعی کاملارعایت شودبنابراین نبایدازحدادب خارج گردندونبایدسعی کنند که اشخاص رابگریه اندازند وباحالت گریه اورادراغوش بگیرندویاخودرادراغوش انها بیندازندهمچنانکه گاهی بعضی اشخاص نااگاه این اعمال راانجام می دهندکه بسیارزشت وناشایست است وانسان مومن بایدجداازاین قبیل کارهای خلاف شرع ومروت اجتناب ورزد.

تعزیه همانطورکه بیان گردیدسنت وشرعا معمول استانعقادمجلس ختم نیزجهت پاسخگویی به تعزیه کنندگان عرفالازم وضروری است وخلاف عرف مرسوم که درچهارچوب شریعت اسلام باشدجایزوصحیح نیست وافراط وتفریط درانجام وبرگزاری مراسم عزاداری وانحراف ازمبانی شرع وعرف حرام ونادرست است یعنی همچنانکه تجدیدمراسم عزای شب جمعه وچله وسرسال ونوعید حرام ونادرست است همچنین نفی انجام مراسم تعزیه بطور کلی یعنی فقط بتکفین وتدفین میت اکتفاکردن واورابکلی فراموش نمودن ناجایز وخلاف سنت پیغمبراستچون حدیث التعزیه مره تاج الاصول نص صریح است که بعد از مرگ یک بارتعزیه صحیح وجایزاست پس نفی ان خلاف سنت رسول اکرم است علاوه براین خداوند متعال درتمام کتب اسمانی گروه بنی ادم رااشرف مخلوقات به پیغمبران معرفی فرمودهمچنانکه می فرماید:ولقدکرمنا بنی ادم ...وفضلناهم علی کثیرممن خلقناتفضیلااسرا72ومحققاگرامی داشتیم وبزرگ ساختیم بنی ادم را...وافزونی وبرتری دادیم ایشان رابربسیاری از انچه افریده ایم برتری وافزونی دادنی شایسته وارزشمند به اوعطاکردیم دراین ایه شریفه ازدوفعل کرمنا وفضلناهم دوصفت تکریم وتعظیم ازمواهب الهی مشهودواشکارمی باشدکه گروه انسان راممتاز نموده است وحق تعالی برای بنی ادم ارزش وامتیازخاصی قایل گردیده وبدین وسیله انان رااز سایرموجودات زنده ممتازگردانیده است پس باتوجه به مفهوم ایه قران وباتوجه به عرف معمول مجلس یادبود وگرامیداشت انسان لازم است وبلکه ضرورت دارد که انسان باید هنگام مرگ عزیزازدست رفته اش جلسه تکریم وگرامیداشت رابه احترام اومنعقدوبرگزارنمایدوبه نیکی وخوبی ازاویادکند همچنانکه حضرت رسول اکرم ص می فرماید اذکروامحاسن موتاکم وکفواعن مساویهم تاج الاصول 358ذکروبیان کنید نیکی های اموات خودرایعنی اعمال نیک وصفات حسنه انها وهمچنین هنگام غسل وتکفین خنده وتبسمی ازایشان مشاهده کنید درمجلس برای دیگران بیان کنیدکه روح مرده ازیادصفت خود شادمان وخوشحال میگرددوهم برای اطرافیان اسوه حسنه والگو قرارمی گیرد وازذکربدیها واعمال زشت انها خودداری کنیدزیرابیان کردن گناهان ایشان روح انان رامعذب ومتالم ورنجور می نماید بنابراین عدم انعقادمجلس تعزیه وگرامیداشت میت ومنع نمودن مجلس یادبود اوخلاف سنت است واین حدیث عام است یعنی اختصاص به محاسن حالت غسل است زیرامقیدنیست پس مشروعیت مجلس گرامیداشت ومراسم عزارادربردارد.

گریستن براموات

گریه کردن انسان برشخص بیمار چه درحال مرگ وچه بعدازمرگ ودفن اوجایز استبدلیل اینکه درکتب حدیث روایت کرده اند که:روزی یکی ازدختران پیامبراکرم صلی الله علیه وسلم که پسرش درحال مرگ بوده به ان حضرت پیغام می فرستد که نزداوبیایدوپیامبرهمراه سعدبن عباده ومعاذبن جبل وابی بن کعب وزیدبن ثابت به منزل دخترش می روند ووقتی که ان حضرت کودک رادرحال مرگ مشاهده می کند اشک ازچشمان مبارکش جاری می شود دران لحظه سعدبن عباده به ان حضرت می گوید:یارسول الله ماهذا ای پیغمبرخدااین گریه شماچیست حضرت درجواب فرمود هذه رحمه جعلها الله فی قلوب عباده وانما یرحم الله من عباده الرحماءتاج الاصول این اشک رحمتی است که از سرچشمه رحم جاری می شود که خداوند متعال رحم رادرقلوب بندگانش قرارداده است ومححققا حق تعالی ازمیان بندگانش به کسانی که دارای رقت قلبند رحم می کند وخداوند انسان رقیق القلب ودل نرم رامی بخشدوهمچنین ان حضرت پسرش ابراهیم رادرحال مرگ بغل گرفت واورابوسیددرحالیکه اشک ازچشمانش جاری گردیدعبدالرحمان بنعوف به اوگفت وانت یارسول الله فقال ص فقال یاابن عوف انهارحمه تاج الاصول ص345ثم اتبعها باخری فقال ان العین تدمع والقلب یحزن ولانقول الامایرضی ربناوانابفراقک یاابراهیم لمحزون وتووگریه ای رسول خداپس ان حضرت درجواب اوفرمودای پسرعوف این اشک براثر رحم ورقت قلب است سپس گریست وفرمود براستی چشم گریه می کند وقلب محزون وغمگین است ولکن ماجزانچه که خداراضی خشنودبگرداند نمی گوییم وبراستی ای ابراهیم ماازفراق وجدایی توغمگینیم

البته گریه طبیعی وارام بطور کلی جایزاست زیراگریه های که بدون اختیاراشک ازچشمان انسان جاری گرددازاحساسات پاک وطبیعت سالم سرچشمه می گیردونمی توان طبیعت راکنترل کردوانرا تغییردادواما نوحه خوانی که همراه باذکر مناقب وفضایل میت باشد منهی عنه وحرام است وهمچنین وای وای گفتن ودادوفریادکشیدن ورجزخوانی حرام است چون این قبیل اعمال ازاداب ورسوم عصر جاهلیت است یعنی دوران نفهمی مردم ازقبل ازاسلام که حضرت رسول باصراحت ان راحرام فرموده است وهمچنین خاک وخاشاک برسرکردن وخودرابه گل گرفتن وسربرهنه کردن وازحجاب دررفتن وسروسینه کوبیدن وگریبان دریدن وموی برکندن وامثال انها حرام وطبق حدیث صحیح انجام دهنده هریک ازمواردفوق الذکرملعون است وحضرت رسول می فرماید لیس منا من ضرب الخدود وشق الجیوب ودعا بدعوی الجاهلیه تاج الاصول ص342ازامت وملت مانیست کسی که بصورت خود می زند وگریبان خودراپاره می کند وبه شیوه مردم نفهم قبل ازاسلام بانگ وفریاد برمی اوردوهمچنین درموردزنان نوحه گرمی فرماید:النایحه اذالم تتب تقام یوم القیامه وعلیهاسربال من قطران ودرع من جرب زن نوحه گر اگرتوبه نکند وبمیرد روز قیامت برانگیخته می شود درحالیکه پیراهنی ازمس گداخته وزره ای ازبیماری گری برتن دارد واگرمیت وشخص مرده به چنین برنامه هایی وصیت نکرده باشدگناه اجرای مراسم سوءوخلاف شرع برنامه های عزاداری بحساب اونوشته نمی شودچون خداوند متعال می فرماید:ولاتزروازره وزر اخریف فاطر16هیچ گناهکاری بارگناه دیگران رابرنخواهدداشت واگردرصورتی که شخص میت درحال حیاتش به افرادخانواده چنان تفهیم کند که این قبیل مراسم خلاف شرع بعداز مرگ اودرایام عزاداریش اجراگردد شدیدا گنهکارومعذب خواهدشد زیرا پیامبرمی فرماید ان المیت یعذب ببکاءاهله علیهمحققا مرده عذاب داده می شود به سبب گریه کردن کسانش براوونیز می فرمایدکومن سن سنه سییه فعلیه وزرهاووزرمن عمل بها الی یوم القیامه وهرکس راه ورسم بدی رامعمول گرداند براواست گناه کسانی که ان اعمال بدراانجام می دهند تاروز قیامت زیرااین عمل بدعت سییه است که شرعا:بدعت وبدعت گزارمستحق اتش دوزخندوهرملتی برای خوداداب ورسوم خاصی داردوملت اسلاتم که دارای ارزنده ترین مکارم اخلاقی وسنن واداب نبوی است بایدبرای ملتهای دیگر وجوامع بشری الگوقرارگیرد وبرای انان نمونه انسان کامل باشد نه اینکه بدون توجه به موازین شریعت اسلام مجذوب خرافات بشود وبدعت بیافریندزیرااسلام مکتب علم قرانی واخلاق نبوی است وامرالهی درمورد مصایب وارده صبروشکیبایی وشکروبردباری ورضابقضای حق تعالی می باشدوانسان مومن متقی بایددرمقابل قضاوقدرالهی کاملا مطیع وراضی باشد ودرغیر این صورت گنهکار وعاصی محسوب خواهدشدزیراحضرت رسول فرمود:حق تعالی می فرمایدمن لم یرض بقضایی فلیطلب ربا سوایی فیض القدیر جلدششم ص224کسی که به قضای من راضی نباشد پس پروردگاری جزمرابجویدوخدای دیگرراطلب کند بنابراین مسلمانان بایدمکتبداران ومعلمان مهربان انسانها ومروجان روحانی علم واخلاق نبوی وضدخرافات واباطیل درهرعصروزمان باشندواین رابدانیدکه خرافات وآداب خلاف شرع درزمان ومکانی رشد می کند وقدرت می گیرد که علم واخلاق ضعیف وناتوان شده باشدهمچنانکه میکروب مرض سل درجایی رشدمی کند وناتوان شده باشدهمچنانکه میکروب مرض سل درجایی رشد می کند وتقویت می یابد که نور افتاب بران نمی تابدخداوند متعال خطاب به ملت اسلام می فرماید:وکذلک جعلناهم امه وسطا لتکونوا شهداء علی الناس ویکون الرسول علیکم شهیدا بقره143وبدین سان شماملت مسلمان راامتی میانه روقراردادیم تااینکه نمونه والگو وگواه باشددراین ایه حق تعالی صفت امه وسطا راخصلت برتروفضیلت بیشتربرای ملت مسلمان وبیان می فرماید ومیانه روی راازصفات حمیده مسلمانان بشماراورده وان حضرت نیز می فرمایدخیر الاموراوسطهابهترین کارها میانه رویست که خداوند متعال نیز به ان اشاره کرده ومی فرماید قال اوسطهم ن28گفت بهترین ایشان ومیانه روترینشان پس مسلمان حقیقی ومومن متقی کسی است که همیشه ودرهمه حال درمقابل سختیها وناگواریها ودربرابر الام و مصایب وارده ارام وباوقارباشد وازافراط وتفریط اجتناب ورزد که حق تعالی خط مشی ایشان راچنین تعیین می فرماید:ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر ویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر واولیک هم المفلحون ال عمران 104وباید گروهی ازشماباشد که مردم رابه نیکوکاری دعوت کنند وبه انان امرکنند که کارنیکووپسندیده انجام دهند وانها رااز ارتکاب کاربد که خلاف شرع باشد منع کنند وفقط ان گروه فیضاب ورستگارهستندوپیامبرنیز می فرماید :من رای منکم منکرافلیغیره بیده فان لم یستطع فبلسانه فان لم یستطع فبقلبه وذلک اضعف الایمان اگرکسی ازشماکارزشت وخلاف شرع رادید پس بایدبقدرت دست خودان راتغییر دهد پس اگر بزور بازونتوانست اورامنع کند دردل خود ازاومتنفرباشدواورادوست ندارد واین ضعیف ترین ایمان است پس امربه معروف ونهی ازمنکر بهرنحوازانحاءممکنه ازحق دفاع کند وازصلاح ونیکی مردم جانبداری نماید وازباطل وفساد وزشتکاری جلوگیری وممانعت بعمل اوردکه نظم جامعه طبق ایین قران وشریعت اسلام برقرارگردد وجامعه اسلامی بانحراف وفساد وتباهی کشیده نشودالله تعالی خطاب به امت اسلام می فرمایدکنتم خیرامه اخرجت للناس تامرون بالمعروف وتنهون عن المنکر وتومنون بالله ال عمران 110شمابهترین امتی هستید بیرون اورده شده است برای هدایت مردم امرمی کنیدبکارپسندیده ونیکوکاری ومنع می کنید کارناپسندوزشتکاری راوبخداوندایمان راسخ داریدمفسرین گویند:خیریت امت اسلام دراین سه صفت است امربه معروف نهی ازمنکروایمان به خداکه ایمان به خدامتضمن ان است که ایمان داشته باشندبهرچه ایمان بدان لازم است زیراایمان بخداوقتی تحقق پیدامی کند که بهر چه که رسول خداص فرموده است ایمان داشته باشیدوبه ان عمل کنیدواگرگذشتگان بدعت افریده اند پیروان شریعت نبایدچشم بسته ازان بگذرندتاایندگان ازان لغزشگاه عبورنکنند وبه دره بدعت وبازگشت به دوره جاهلیت سقوط ننمایدواگرمسلمانان بدون توجه به قوانین اسلامی پیروی ازبدعت گذاردن راادامه دهند ویاخود بدعت بیافرینندبرعلمای اسلامی ووعاظ وسخنرانان مذهبی واجب است که بازبان وقلمهای خودبدعتهای ایجادشده راتقبیح کنند وضرروزیان ان رابعناوین مختلف به مردم تفهیم نمایند واگربازهم بدعت ادامه داشت متنفذین وحکام وقت راوادارنمایند که بااستفاده ازنفوذ وقدرت خودجلوبدعت رابگیرندوانرامحوونابودنمایند

شرکت درمراسم تشییع جنازه وتکفین وتدفین میت بزرگترین تسلیت وتعزیت است واجروثواب بزرگی داردزیرادراین مراسم سنت موکده است همچنانکه ان حضرت می فرماید:من شهدالجنازه حتی یصلی علیها فله قیراط ومن شهدها حتی تدفن فله قیراطان هرکس برجنازه ای حضورپیداکند تااینکه نمازبران گزارده می شود ثواب یک قیراط طلاواگرتاپایان دفن اوحضورداشته باشدپواب دوقیراط به اومی رسدقیل وماالقیراطان قال:مثل الجبلین العظیمین به ان حضرت گفته شد:دوقیراط چقدراست فرمودبمانند دوکوه بزرگ اجروثواب داردسنت است درشبانه روز اول تعزیه بعدازدفن میت همسایگان ونزدیکان جهت افرادخانواده اوخوراک وغذاببرند وبامهربانی ومحبت واحیانابااصرارغذارابه ایشان بخورانندهمچنانکه پس ازشهادت حضرت جعفرابن ابی طالب که درغزوه موته شهیدشدپیامبرفرموداصنعوالاهل الجعفرطعامافقدجاءهم مایشغلهم تاج الاصول ص380 برای خانواده جعفرغذابسازید زیرابسبب مصیبت وارده نمی توانند بخودبپردازندوبه اهل بیت خودامرفرمودند که به کمک خانواده جعفربشتابیدچونکه ایشان ماتم زده وعزادارنداین واقعه شهادت حضرت جعفردرسال هشتم هجری اتفاق افتادوازان تاریخ این سنت دربین مسلمین معمول گردیده است واز حیث صله ارحام وروابط اجتماعی بسیارمفیدوارزشمندمیباشد جمع شدن مردم برای تسلیت گفتن بطوری که برای خانواده میت زحمت ایجادکند وعزاداران مجبورشونداکثراوقات درمقابل انان به قیام وقعود بپردازند وبه احترام ایشان همیشه هم وغم پذیرایی ازواردین باشدحرام است همچنانکه امام احمدبن حنبل وابن ماجه به اسنادصحیح ازجریرابن عبدالله روایت می کند کنا نعد الاجتماع علی اهل المیت وصنعهم الطعام من النیاحه ماهمیشه گردامدن واجتماع نمودن برخانواده میت وساختن طعام وتهیه غذابرای تعزیه کنندگان راجزونوحه گرایی که حرام است بشماراورده ایم لذاتحمیل هرگونه مخارج وضرروزیان وایجادهرنوع مزاحمت بهرعنوان مخصوصا بعنوان عزاداری برمصیبت دیدگان حرام وازحدود ومقررات شرع اسلام خارج است زیراخوردن مال مردم بدون سبب شرعی غصب الحیاوشکستن سنت است وایجادبدعت بهرنحوی که باشدحرام وتمردازامرالهی ودستورحضرت نبوی است که خداوند متعال می فرماید:ومن یعص الله ورسوله فقدضل ضلا مبینااحزاب36وهرکه عاصی شود ودستورخداورسول اورااطاعت نکند وازحکم کتاب سنت بگذرد وپیروی نکند پس محققا گمراه شود گمراهی ظاهر واشکار وهمچنین دعوت خانواده میت ازمردم برای صرف شام وناهار بدعت است وپذیرفتن ان نیز اعانه به بدعت وخلاف شرع وجایزنیست مگراینکه میت درحال حیات خودبه دعوت وپذیرایی ازمردم وصیت کرده باشددراین صورت پذیرفتن دعوت وخوردن غذای صاحب عزاجایزوحلال استدرصورتی که اولا:مخارج وصیت میت ازیک سوم اموال ودارایی اوتجاوز نکند ثانیا:میت اولادصغیرنداشته باشدکه ازخانه وظروف واسبابی که صغیربعنوان سهم الارث دران ذی سهم است استفاده شودزیراحق تعالی می فرماید:ولاتقربوا مال الیتیم الا بالتی هی احسن حتی یبلغ اشده واوفوا بالعهدان العهدکان مسیولااسرا34وهرگزنزدیک نشویدبه مال ودارایی یتیم مگربه نحوی که نزدیک شدن به ان بهتروبه صلاح اوباشدنگهداری ومحافظت ازاموال اوبنحوشایسته تاوقتی که یتیم بحدرشدوبلوغ برسدووفاکنیدبعهدی که خداوند متعال بشمابسته است ازتکالیف شرعیه که بعهده شمامحول فرموده است مسلماصاحب عهدوپیمان موردپرسش وبازجویی قرارخواهدگرفت وازنقص ان وفابدان خواهند پرسید بارها دیده شده است که بواسطه تحمیل مخارج سنگین وهزینه ناروای مجالس تعزیه مصیبت زدگان وصاحبان عزاعزیز ازدست رفته خودرافراموش می کنند ودرفکرواندیشه بهبودجراحاتی هستندکه به وسیله مهمانان تازه واردبرپیکرنیمه جانشان واردشده وشکنجه وعذاب روحی انان ان قدر سخت وسخت ترمی گردد که درداصلی درخاطردردمندان نخواهدماند مصیبت افرینی این چنین مصیبت زده رابخاک مذلت می نشاند واورادردین ودنیابدبخت وبیچاره می کندهمچنانکه خداوندمتعال می فرماید خسرالدنیا والخره ذلک هوالخسران المبین حج11دردنیاواخرت ضررکردواین ضرردنیوی واخروی زیانی است ظاهروهویداکه جبران ناپذیراست وانسان مسلمان نسبت به مسلمانان مصیبت دیده بایدمصیبت زداباشدنه مصیبت زاوباید جراحات صاحب عزاراالتیام بخشدنه اینکه انراعمیق ترکندونمک بران بپاشدفامیل وخویشاوندان نزدیک نسبی وسببی میت بخاطر اینکه ازاعضاخانواده مصیبت دیده بشمارمی ایند ولازم است درمراسم عزاحضورداشته باشندوناچارنددرمدت سه روزه عزاداری درمجلس تعزیه حضوریابندبایدحداقل باندازه کفاف خودشان معادل مخارج وهزینه هایی که بصاحب عزای اصلی تحمیل می شودبنحوشایسته ومحترمانه بخانواده مصیبت دیده کمک کند تاازطرفی بسبب شرکت نکردن درمراسم تعزیه موردسرزنش قرارنگیرند وازطرف دیگرمرتکب بدعت نشوند وضرروزیانی همبصاحب عزاواردنکنند روایت کنند که ابن عمررض هنگام مرگ پسرش خندید باوگفته شدایامی خندی گفت خواستم دماغ شیطان رابه خاک بمالم واورامایوس کنم ونیزابو علی رازی گفت سی سال هم صحبت فضیل بودم ودراین مدت اورامتبسم وخندان وگشاده روندیدم جزروزی که پسرش مردوان روز بسیارخوشحال وگشاده روبودعلت این احوال راازاو پرسیدم فرمود:محققا خداوندمتعال این مصیبت رابرمن دوست داشته است پس من هم ان رادوست دارم وبانهایت خوشحالی ورضایت قلبی ان رامی پذیرم پیغمبراکرم صلی الله علیه وسلم فرمود هرکس هرنوع مصایبی براوواردشد ازقبیل مردن افرادخانواده اش ویانقص وجودش ویاازبین رفتن اموال وداراییش باید بارضاورغبت کانل همیشه بگویدانالله وانا الیه راجعون چون خداوند متعال وعده درودورحمت وهدایت ورستگاری داده است به کسانی که هنگام واردشدن مصیبت ان رابگویدهمچنانکه می فرماید ولنبلونکم بشی من الخوف والجوع ونقص من الاموال والنفس والثمرات وبشرالصابرین الذین اذا اصابتهم مصیبه قالوا انالله وانا الیه راجعون اولیک علیهم صلوات من ربهم ورحمه واولیک هم المهتدون بقره 151-153ومحققا بیازماییم شمارابه چیزی ازترش وگرسنگی ونقصان ازمالها وجانها ومیوه ها وبشارت بده صابران راانانکه چون بع ایشان مصیبت سختی برسدگویند هماناماازخداییم ومسلمامابه اوبازخواهیم گردیداین گروه برایشان است درودها ازطرف پروردگارشان ورحمت وبخشایش وایشانند راه یافتگان وجمله ولنبلونکم بانون تاکیدولام جواب قسم محذوف است یعنی والله لنبلونکم قسم بخداشمارادردنیاازمایش می کنیم بوسیله مصایب دنیوی مانند ایجادخوف وگرسنگی وازبین بردن مال ونعمت دنیایی وامدن مرگ وبیماری وپیری ومنظورازوالثمرات مرگ فرزندان است چون فرزندراجگرگوشه وثمره دل گویند همچنانکه پیامبرمی فرماید:اذامات ولدالعبدقال الله تعالی لملایکته اقبضتم ثمره فواده فیقولون نعم فیقول الله تعالی ماذاقال عبدی فیقولون حمدک واسترجع فیقول الله تعالی:ابنوالعبدی بیتافی الجنه وسموه بیت الحمدکشف الاسرارجلداول ص418هنگامی که فرزندبنده مومن بمیرد خداوندمتعال به ملایکه قابض ارواح می فرماید ایاگرفتیدجگرگوشه ومیوه قلبش راپس مس گویندبلی می فرمایدپس بنده مومن دران هنگام چه گفت می گویدحمدوسپاس توراکردواسترجاع گفت یعنی جمله انالله وانا الیه راجعون رابرزبان راند پس خداوند متعال به ملایکه می فرماید برای عبدمطیع من خانه ای دربهشت بسازید وان راخانه حمد نان نهید وازاین جهت است که حق تعالی می فرمایدوبشرالصابرین ای پیغمبربزرگواراین صابران وشکیبایان رابران مصایب ومحنتهای وارده بشارت ده بخاطراینکه چون مصیبتی بایشان برسدگویند:ماواموالمان ازان خدااست وخودمان بنده خداهستیم وبسوی اوبازمی گردیم حضرت رسول اکرم می فرماید:من استرجع عندالمصیبه جبرالله مصیبته واحسن عقباه وجعل له خلفاصالحایرضاه کشف الاسرارجلداول ص 418کسی که هنگام مصیبت وارده جمله انالله بگویدخداوندمتعال ان رامصیبت رابنحواحسن برای اوجبران کند وعاقبتش رانیکوگرداند وبرای او خلف صالح وشایسته قراردهد که اوراراضی وخشنودکندمفسرین گویند حق تعالی دراین خطاب به ان حضرت می فرمایدوبشرالصابرین یعنی کسانی که جزع وزاری وبی تابی می کنند هنگام مصیبت توایشان رادلجویی کن وازخدابترسان وبه انان مزده رستگاری بده ودرتوصیف صابرانی که شایسته رستگاری هستندمی فرماید:الذین اذااصابتهم مصیبه قالواانالله واناالیه راجعون بقره 152صابران رستگارکسانی هستندهرگاه به مصیبتی مبتلاشدند گویند براستی مااز خداهستیم وهمه مابه سوی اوبازمی گردیم وپیامبرفرمودانماالصبرعنداول صدمه صبروشکیبایی درلحظه اول مصیبت اجروپاداش بسیارداردونیزمی فرمایدکل مایوذی المومن فهو مصیبه هرچه که شخص مومن رااذیت کند ان مصیبت است وبرای مصیبت دیده اجروپاداش محسوب می گردد همچنانکه محدثین گویند شبی چراغ حضرت رسول خاموش گشت ان حضرت فرمود انالله واناالیه راجعون فقیل یارسول الله امصبه هی قال نعم کل شی یوذی المومن فهوله مصیبه کشف الاسرارپس به رسول خداگفته شدایا خاموش شدن چراغ مصیبت است فرمودبلی هرچه انسان مومن رااذیت وازاررساند ان چیز برای او مصیبت است والله متعال درایه فوق به مومنین مصیبت دیده وعده داده است که اگردرمصیبتهاصبرکنند وجزع وزاری نکنندواسترجاع گویندبرای ایشان نه یک رحمت بلکه رحمتهای فراوان برایشان وارد می گردد ازاین جهت است که صلوات رابه صورت جمع اورده وفرمود:اولیک علیهم صلوات من ربهم ورحمه وصلوات رحمت وثناءنیکواست ورحمت خداوندبربندگان مطیع وفرمانبرداربی شماروفراوان است ووجوه ان بسیاردعاایشان رااجابت کندوطاعت اندک انان رامی پذیردوروزی فراخ به ایشان می رساندوبرکت درمعاش وزندگی نازل می کند ودرحال درماندگی وبیچارگی وبیماری ودرویشی به فریادایشان می رسد وبردشمنان نصرت می دهد وتوفیق طاعت وروشنایی معرفت وهدایت می دهد این است که رب العزه فرمود:واولیک هم المفلحون 153ای هم المهتدون الیوم الی الحق والصواب وغداالی الجنه والثواب یعنی ایشان امروز دراین دنیاهدایت یافتگانند بحق وراستی ونیکوکاری وفردابه بهشت وثواب واجراخروی وسنت است بعداز گفتن استرجاع بگوید:اللهم آجرنی فی مصیبتی واخلف لی خیرا منها تاج الاصول جلدسوم ص 198خدایااجروپاداشم رابده درمصیبتی که بمن واردشده وجایگزین کن وباقی بگذاربرایم بهترازان همچنین ان حضرت می فرماید مامن عبدتصیبه مصیبه فیقول انالله وانااله راجعون اللهم اجرنی فی مصیبتی واخلف لی خیرامنهاالا اجره الله تعالی فی مصیبته واخلف له خیرامنهاتاج الصول ج سوم ص 198هیچ بنده ای نیست که مصیبتی براوبرسد وبگویدکمحققاماازخداهستیم وبسوی اوبازگشت خواهیم کردخدایااجرم رابده درمصیبتم وبهتر ازان برایم جایگزین کن جزانکه خداوند متعال درمصیبتش اجروپاداش اورامی دهد وبهترازان برای اوجایگزین می کند اینکه حق تعالی می فرماید:ولنبلونکم یعنی بیازماییم شماراگاه بترس وگاه به بیم گاه به درویشی وگاه به گرسنگی گاه به مصیبت ظاهروگاه به اندوه باطن ان بلا ظاهروهویداوان مصیبت اشکاراخودکاراسانی است که گاه بودوگاه ناپیداچنانکه بلاابراهیم وبلاایوب بلا تمام اندوه باطن است وهرکه اونزدیکتروبدوستی سزاوارتر ووصال راشایسته تراندوه اوبیشترچنانکه اندوه حضرت مصطفی که نه برافق طاقت داشته ونه بربسیط زمین قرارهمچون پروانه درپیش چراغ نه طاقت ان که چراغ بماند ونه چاره انکه ازچراغ دورماند بزبان حال گوید:

درهجرهمی بسازم ازشرم خیال               دروصل همی بسوزم ازبیم زوال

پروانه شمع راهمین باشدحال                 درهجرنسوزدوبسوزدبوصال

اری هرکه وصل حق خواهد وقرب اوجویدبناچاربایدبارمحنت کشد وشربت اندوه چشداسیه زن فرعون همسایگی حق طلب کرد وقربت اوخواست که خطاب به حق تعالی گفت ربی ابن لی بیتافی الجنه تحریم 11پروردگارادرهمسایگی توخانه ای خواهم که درکوی دوست منزل نیکواست ولکن بهای ان بسیارگرانست اگرچیزی رابه زرفروشنداین خانه قرب حق رابجان ودل فروشند همچنانکه اسیه فرعون درزیر شدیدترین شکنجه جسمی وتعذیب روحی صبروشکیبایی نمودوبه فرمان حق تعالی لبیک گویان این ایه رابزبان راند وگفت ای پرورگارمن درنزدخودخانه ای برایم دربهشت بناکن که پروردگارعالم براثر صبروشکیباییش خواسته اورااجابت کردوپذیرفت وان رابصورت یکی ازایات الهی درقران کریم ودرلوح محفوظ به ثبت رسانید شیخ جنیدبغدادی بن محمد الصوفی قدس سره فرمود حکایات المشایخ من جنود الله عزوجل للقلوب ذکرحکایات ویادبزرگان دین برای ثبات قلوب مریدان لشکریست ازلشکریان حق تعالی که بسبب ان دلهای ایشان نیرومی گیردودرطریق حق ثابت قدم وبااستقامت می شوند مهچنانکه حق تعالی به این نکته اشاره کرده وخطاب به پیامبراکرم می فرماید:وکلانقص علیک من انباالرسل مانثبت به فوادک هود121وهمه انچه که برای توبیان می کنیم ازقصه ها واخبارپیغمبران برای این است که به سبب ان فلب تراتثبیت وتسکین بخشیم یعنی قلب توثابت وقوی ترگردد وارامش بیشترپیداکندویقین حاصل نمایدلاحول ولاقوه الابالله العلی العظیم وصلی الله علی سیدنامحمد وعلی اله وصحبه اجمعین.برگرفته ازکتاب شفاعت وعرفان ماراازدعای خیر خودفراموش نکنید.

 

بررسی ایاتی از کلام الله مجید

بسم الله الرحمن الرحیم

اکنون به بررسی ایاتی از کلام الله مجید می پردازیم که عده ای بدون مراجعه به تفاسیر مادرو کتابهای معتبر حد یث و کلام و فقه ان ایات را بر اهل توحید تطبیق می کنند و ایه هایی که برخی از افراد گویا انها را به نوعی برای اثبات تو حید و شرک می اورند و به ان ها دل بسته و به دین وسیله تشویش و تشکیک  در اذهان مردم ایجاد می کنند و در واقع این کار نا شی از عدم اگاهی انان به تفسیر صحیح این ایات است چرا که تفسیر انها احتیاج به تعر یف اصطلا حات اشراک و توحید علم غیب و انواع ان دعا و شرائط ان توسل و حقیقت ان دارد که ما در این کتاب تعریف انها را بیان می کنیم ان ایات عبار تنداز{1ایه 194 سوره اعراف}{ 2- ایه 106 سوره یونس}{ 3- ایه 56 سوره اسرا }{4ایه 67 سوره اسرا}{ 5- ایه 13-12 سوره حج}{ 6- ایه 62 از سوره حج}{ 7- ایه 13-14 سوره فاطر}{ 8 ایه 20 سوره غافر}{ 9 ایه66 سوره غافر}{ 10 ایه 73 سوره حج}{ 11 ایه 72-73-74 سوره شعرا}{12-ایه 213-217 سوره شعرا}{ 13- ایه 88 سوره قصص}{14- ایه 30 سوره لقمان}{ 15 ایه 38 سوره زمر}{16 ایه 48 سوره فصلت}{17 ایه 86 سوره زخرف}{18 ایه 4-5 سوره احقاب} قال الله تعالی فی سوره النسا ان الله لایغفر ان یشرک به و یغفر ما دون ذلک لمن یشا و من یشرک بالله فقد افتری اثما عظیما

تعر یف شرک

راغب اصفهانی در مفردات گفته است شرکت و مشار که امیخته کردن دو مال است و در حدیثی امده باری الها ما را در دعای صالحین شریک کن و شرک انسان در دین دو نوع است یکی شرک بزرگ و اثبات شریک برای خدا معاذ الله که این بز گترین کفر است چنانچه در قران امده دوم شرک کو چک که همان ریا کاری و نفاق می باشد که در دو ایه ی فوق به ان اشاره شده است و در حدیث نبوی امده شرک اصغر در میان امتم از صدای مورچه بر سنگ صاف پوشیده تر است

ابن کثیر در تفسیر این ایه ی شریفه حدیثی را اورده قال الحافظ ابوبکر البزار فی مسنده حدثنا احمد بن مالک حدثنا زائده ابن ابی الرقاد عن زیاد النمیری عن انس بن مالک عن النبی قال الظلم ثلاثه فظلم لا یعفر الله و ظلم یغفر الله و ظلم لا یترک الله فاما الظلم الذی لا یغفر الله الشرک و قال ان الشرک لظلم عظیم و اما الظلم الذ ی یغفر الله فظلم العباد لا نفسهم فی ما بینهم و  بین ربهم و اما الظلم الذی لا یترکه فظلم العباد بعضهم بعضاحتی ید ین لبعضهم من بعض ظلم سه نوع است 1 ظلمی که قابل بخشش نیست که همان شرک است 2 ظلمی که قابل بخشش است که کناه کردن بندگان می باشد 3 ظلمی که خدا ان را رها نمی کند تا حق مظلوم را از ظالم می گیرد و ان ظلم بند گان است به یکد یگر قال العلماءالشرک بالله تعالی ضرب من الکفرومعناه ان یجعل العبد لله تعالی شریکاسواءفی العباده اوفی الملک اوفی الخلق اوفی ای معنی من معانی الوهیه المولی سبحانه وتعالی

تعریف ایمان وکفر

ایمان شرعی عبارت است از تسلیم قلبی و تصد یق نبی در ان چه از دین معلوم و بدیهی است به طوری که عامه مردم بدون احتیاج به استدلال ان را می دانند مانند یکتایی خدا وجوب نماز حرام بودن شراب و....و کفر در مقابل ایمان قراردارد زیرا کفر ایمان نداشتن و اذعان نکردن به تمام مسائلی است که حضرت رسول ان را از جانب خداوند اورده است بنابراین تقابل ایمان وکفر تقابل عدم و ملکه است و همچنین می –توان گفت کفر انکار کردن چیزی از معتقدات مذکوره است که در این صورت تقابلشان تقابل تضاد است چنان که قاضی عضدالدین ایجی فرموده است الکفرعدم الایمان یعنی هر کس منکر رسالت حضرت محمد باشد کافر است و لو این که برای خدا شریک قرار ندهد مانند یهود و نصارا که به توحید خدا ایمان دارند ولی تسلیم شریعت محمدی نشده اند و نیز مانند بت پرستان که هم مشرک اند وهم کافر پس می توان گفت تمام مشرکین کافرند ولی تمام کافران مشرک نیستند اینجا ست که معلوم می شود نسبت بین کفر و شرک عموم و خصوص مطلق است

کسانی که قایل به ثنویت و تثلیت و شریک برای خدا هستند مشر کند و توحید را رد می کنند ولی انکار کردن نبوت انکار کردن امر مجمع علیه مانند ارکان خمسه اسلام معاد جسمانی حرمت شراب و گوشت خوک و هم چنین حلال دانستن حرام کفر است ولی شرک نیست بحثی در انواع تقابل تقابل چهار قسم دارد 1 – اگر دو چیز دارای وجود باشند و تصور یکی از ان ها بر دیگری مبتنی باشد ان دو متضا یفند و تقابلشان تقابل تضایف نامیده می شود مانند بالایی و پایینی علت و معلول کمتر و بیشتر 2 – اگر دو چیز دارای وجود باشند اما تصور یکی از انها بر دیگری مبتنی نباشد ان دو متضادند و تقابلشان تقابل تضاد است مانند سفیدی و سیاهی در محسوسات و ایمان و کفر در معقولات زیرا ایمان شرعی تصدیق حقیقی و قلبی پیامبر اکرم در همه چیزها یی است که به طور یقین می دانیم ایشان از جانب خدا اورده اند بدین معنی که قلب انها رابپذیرد و باور کند اما کفر انکار کردن چیزی از ضروریات دین است بدین معنی که دل ان را نپذیرد هر چند که ظاهرا ان را بیان کند مانند کفر نفاقی زیرا کفر مراتب زیادی دارد که عبار تند از کفر الحادی کفر جحودی کفر نفاقی کفر اشراکی کفر عملی کفر اعتقادی و کفر ارتدادی بنا براین کفر نیز وجود پیدا می کند و متضاد ایمان می شود

3 – اگر یکی از دو مورد دارای وجود و دیگری معدوم باشد و موضوعی که شایسته هردو است دربین انگاه تقابل ان دو تقابل عدم وملکه است مانند جهل وعلم ایمان وکفر4اگریکی ازدومورددارای وجودبوده ودیگری معدوم باشدوموضوع شایسته ی هردو درمیان نباشد به ان دومتناقض تقابل تناقض می گویند مانند وجود وعدم بودن ونبودن

به وسیله این توضیح وتفصیل درمورد انواع تقابل معلوم می شود که ایمان شرعی عبارت است ازتصدیق قلبی تمام ان چه رسول الله {ص}ازجانب خدااورده است این ایمان شرعی متعلقش خاص ولی ایمان اغوی متعلقش عام می باشدودرمقابل شرعی کفرقرارداردواین ایمان صادق وراسخ است که عواطف انسان راتحریک می کندتااثارعملی دراوظاهرگردد.

برطرف کردن ابرهای تیره وتاربرداشت نادرست بربرخی ازایات قران

تحقیقی برایات مذکور دراول کتاب که تمام انها ازسوره های مکی بوده بجزیکی که مدنی است اینک ماوایه ی194سوره اعراف که یکی ازسوره های مکی است وهدف سوره های مکی قران بیان عقیده وتوحید خداست زیرامدرسه ی حضرت درمکه مدرسه توحیدواصول دین بوده است که ان سرورقدرت ووحدانیت خدارادران تشریح واثبات کرده است قال الله تعالی ان الذین تدعون من دون الله عبادامثالکم فادعوهم فلیستجیبوالکم ان کنتم صادقین همانا ان هایی که شمابه جزخداعبادتشان می کنیدخودشان بنده اند یعنی مثل شما مملوک ومسخرفرمان خدایند پس ایشان رابخوانید وچون انان راخواندیدبایدکه شمارااجابت کنند اگرشماازراست گویان هستیدتفسیرحسینی

درتفسیر بیضاوی رحمه الله امده است که احتمال داردمعنی ایه این باشد که چون مشرکان وبت پرستان به دست خودشان بت هاومعبودان خودرامی تراشیدند وبه صورتانسان درمی اوردند خداوند عزوجل خطاب به ان ها می فرمایدغایه الامراین است که ان اصنام وبت ها زنده وهم عاقل باشند فرضامثل خودتان درمی ایند پس مستحق عبادت نیستند چنان که سزاوارنیست بعضی ازشما بعضی دیگرراپرستش کند سپس برای غایت عجزان بتان وبرتری عابدین برمعبودین درایه ی بعدی به شیوه توبیخ می فرمایدایا برای بتها پاهایی وجوددارد که باان راه بروند ویادست دارند که ازخوددفاع کنند وچشم دارندکه چیزهاراببینند ویاگوش دارندکه بشنوندبرای انها هیچ حواس وخواصی نیست پس چطورانها رامی پرستیدوبنده ایشان می شویددرحالی که خودتان ازانان کامل ترونیرومندترید هم چنین درتفسیربیضاوی می فرمایدحضرت سعیدبن جبیران الذین رابه صورت عباداقرایت فرموده اند بدین صورت که ان راتخفیف داده وبه ان خوانده وان راان نافیه دانسته که مانند ما حجازیه عمل می کند والذین اسم ان وعبادابه صورت منصوب خبران ان می باشدمعنی ایه این است که ای مشرکان همانا انهایی که شمامی پرستیدحتی بندگانی مانند خودشماهم نیستندبلکه شماازهرجهت ازانان کامل تروجای تعجب است که شماباوجوداین تکامل چیزی ناقص ترازخودراپرستش می کنید1قرءسعیدبن جبیران الذین بتخفیف ان ونصب عبادعلی انهانافیه عمل عمل ماالحجازیه والمعنی ماالذین تدعون من دون الله عباداامثالکم تفسیربیضاوی2حداددرتفسیراین ایه می فرمایدسماها عبادالانهم صوروها علی صوره الانسان خدابتهاراعبادنام گذاری کرد زیرامشرکین انها رابه صورت انسان درمی اوردند

ایه الهم ارجل یمشون بها که دراسراربلاغت به ان اطناب گویندفایده اش سرزنش زیادوسرکوبی مشرکین بدبخت وبیچاره است

قال ابن کثیر هذه الایه هذاانکارمن الله علی المشرکین الذین عبدوا مع الله غیره من انداد والاصنام والاوثان وهی مخلوقه لله مصنوعه لاتملک شیاءمن المر ولاتضرولاتنفع ولاتنتصرلعابدیهابل هی جمادلاتتحرک ولاتسمع ولاتبصروعابدوها اکمل منها بسمعهم وبصرهم وبطشهم ولهذاقال تعالی ایشرکون مالایخلق شیاءوهم یخلقون اعراف191

ابن کثیردرتفسیراین ایه می فرمایداین ایه انکاری است ازطرف خداوند برمشرکانی که همراه باعبادت برای خداغیرخدامانند بتهارانیزعبادت می کردند درصورتی که اینها مخلوق خدایندوساخته ی دست بشرهستندمالک هیچ چیزی نبوده ودارای نفع وضررنیستنداین بتهانمی توانند به عبادت کنندگانشان کمک ویاری برسانند چون این بتهاجسمی جامدوغیرمتحرک اندنه می شنوند ونه می بینند درحای که عبادت کنندگانشان ازنظرخلقت مانندشنیدن ودیدن ونیروی قدرت ازانان کامل ترندبه همین خاطراست که خداوندتبارک وتعالی می فرمایدایاغیرخداراسریک خداقرارمی دهیدکه انان چیزی خلق نکرده وخودنیزمخلوق خدایند

درجامعه امروزی افرادی هستندکه معنی شرک واشراک راخوب درک نکرده اند وتعریف ان رابه درستی نمی دانند لذاواسطه راشرک می پندارندومی گویندهرکس توسل کندبرای خداشریک قرارداده ومانند مشرکینی است که می گفتندمانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی زمر3ماتنهارانمی پرستیم مگربرای اینکه مارابه خدانزدیک گردانند

 

این کلامی غیرمقبول وغیرمعقول است وایه ی مذکور ربطی به این موضوع نداردزیرااین ایه به طورصریح درموردعبادت بت پرستان ومشرکین برای بتهاوشریک قراردادن برای خداوند درمسئله ربوبیت است وشفاعت غیرمشروع رابیان می کند اشراک وکفربت پرستان بخاطر عقیده باطل ایشان به بت هاوعبادت برای انها بودنه توسل به اصنام واین ایه اثبات می کند که گروه مشرکین مسیرانحراف راگرفتندچراکه عبادت برای بتها راجایزدانستند درحالی که می بایست فقط بنده خدامی بودند زیراعبادت وبندگی فقط سزاوارالله است  چنانچه اول ایه بیانگران است که می فرمایدالا لله الدین الخالص قتاده رح دین خالص رابه شهادت وتصدیق لااله الالله تفسیرکرده استابن کثیرفرموده که الله تعالی دراین ایه خبرمی دهد ازمشرکین که می گفتندمانعبدهم الا لیقربونا الی الله زلفی قتاده ومالک وزیدبن اسلم وسدی درتفسیراین ایه فرموده اند که یعنی عبادت مابرای بت ها بخاطراین است که انهابرای ما درنزدخداوند شفاعت کنند ومارابه اونزدیک گردانندوبخاطرهمین گمان غلط بودکه مشرکین باورداشتندکه اصنام شریک خدایند ودارای شفاعت قهریه می باشند ودرتلبیه کردنشان می گفتند لبیک لاشریک لک الا شریکا هولک تملکه وماملک وانبیااین عقیده ناپاک رادررسالت خویش ازبین بردند ومردم رابه عبادت کردن خدای یکتادعوت نمودند ودرواقع عبادت اصنام چیزی بودمشرکین ان راابداع کردند وخداورسول خداازاین باورغلط ناراضی وبیزارند قال تعالی ولقد بعثنا فی کل امه رسولا ان اعبدو الله واجتنبوالطاغوت نحل36خداوند تعالی می فرماید وهمانا مادرمیان هرامتی پیغمبری فرستادیم تابه خلق ابلاغ کند که خدای یکتارابپرستیدوازبتها دوری کنید

وماارسلنامن قبلک من رسول الانوحی الیه انه لااله الاانا فاعبدون انبیاء25وماپیش ازتوای پیامبرهیچ رسولی رابه رسالت نفرستادیم جزان که به اووحی کردیم که به جزمن خدایی نیست پس تنها مرابه یکتایی پرستش کنیدوبس

وقال الله تعالی هوالذی ارسل رسوله باالهدی ودین الحق لیظهره علی الدین کله وکفی بالله شهیدافتح28وبازالله تعالی می فرمایداوخدایی است که رسول خدامحمد راباقران ودین حق به عالم فرستادتارابرهمه ادیان دنیاغالب گرداند وبرحقیقت این سخن گواهی خداکافی است

مشرکین وشفاعت قهریه

چرادرحالی که الله امربه طلب وسیله کرده واجازه باذن شفاعت وواسطه گری شرعی راداده است امابااین وصف بعضیهامردم راازطلب وسیله واعتقادبه شفاعت مشروع منع وتوبیخ می کنند درواقع میان وشفاعت گری اهل ایمان باشفاعت وواسطه گری اهل شرک فرق زیادی است مشرکین معتقدبه شفاعت قهریه وذاتیه برای معبودان باطل بودندوشفاعت راازان خدانمی دانستند.

مسلمان عقیده داردکه خداوند فاعل ومتصرف مایشاءاست تاثیروایجادبرای خداست اما توسل واستشفاع سبب عادی ودرفبضه ی قدرت خداست اهل ایمان صلحارادوستان خدامی دانندنه شریک خدامحبت دوستان خداباعبادت کردن برایشان تفاوت زیادی داردعبادت برای غیرخداشرعاوعقلاجایزنیست درصورتیکه محبت اولیاالله داخل محبت الله ورسول الله است وبه ان امرشده

مقام احسان وشهود

مقام احسان وشهودبس مقام بزرگی است درحدیث قدسی امده است من عادی لی ولیافقداذنته بالحرب وماتقرب الی عبدی بشی احب الی مماافترضت علیه ومایزال عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذااحببته کنت سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصربه ویده التی یبطش بهاورجله التی یمشی بهاوان سالنی لاعطینه ولئن استعاذنی لاعیذنه وماترددت عن شیءانا فاعله ترددی عن نفس المومن یکره الموت وانا اکره مسائته رواه البخاری که به وسیله تقرب حقیقی به خدا کمک ویاری خدابه بنده اش نمایان می شود که دستش دست خداست وچشم وگوشش چشم وگوش خداست یعنی اعضای اوهمه به امرواراده ی خداوند کارمی کنند مبرخلاف امرخداعملی انجام نمی دهند وان فردرااز خدادرخواست کندخدابه اوعطامی کندپس انسانهایی که دراین مقام ورتبه اند وخداوند انها رانصرت ویاری می دهد چطوردرست نیست که به انها توسل کردکه خداوند خودمی فرمایدیاایهاالذین امنوا اتقوالله وابتغوا الیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون مائده 35ای مومنان پرهیزگارباشیدوبه سوی خداوسیله بطلبید ودرراه اومجاهده کنیدتارستگارباشید.

وسیله مشروع ونامشروع

وقتی درشرع انورامربه توسل امده پس لازمه هرمسلمانی است وسیله مشروع راازنامشروع جداکند اهل سنت وجمتعت برجواز توسل مشروع به قران وسنت واجمتع امت استدلال کرده اند یالیهاالذین امنوا اتقوالله وابتغواالیه الوسیله وجاهدوا فی سبیله لعلکم تفلحون ظاهرلفظ وسیله شامل توسل به اشخاص خواه زنده باشدیامرده ونیزبه اعمال صالحه چه صالحه چه عمل شخص متوسل باشد یاغیره می گردد زیرااگروسیله به معنی واسطه باشدتوسل به هروسیله مشروعی رادربرمی گیردواگربه معنی منزلت ونزدیکی به خداست شامل هرچیزی که نزدیکی به خداپیداکندمی گرددودرحدیث امده اللهم اغفرلامی فاطمه بنت اسدووسع علیهامدخلهابحق نبیک والانبیاءالذین من قبلی فانک ارحم الراحمین اخرجه الطبرانی فی الکبیر والوسط وابن حبان والحاکم واخرجه ابونعیم فی الحلیه بارالهامادرم فاطمه بنت اسدرابیامرز وقبرش راوسیع گردان براستی که تومهربان ترین مهربانانی دراین دعای پیامبربرای حضرت فاطمه بنت اسد توسل شده به جاه ومقام مرده وزنده البته ذکراین نکته لازم است که حضرت فاطمه بنت اسد مادئراصلی پیامبرنبودبلکه مادرحضرت علی بوداما به خاطرخدمت کردنش به پیامبردرکودکی پیامبراورامادرمی خواندوبدیهی است که توسل به اشخاص منوط به تقرب الی الله می باشد وراه این تقرب درحدیث قدسی بیان گردیده قال الله تعالی مااروی عنه الرسول ومایزال عبدی یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذااحببته کنت سمعه الذی یسمع به وبصره الذی یبصربه ویده التی یبطش بهاورجله التی یمشی بها وان سالنی لاعطینه ولین استعاذنی لاعیذنه صحیح البخاری باب التواضع خداوند متعال درحدیث قدسی می فرماید بنده من مدام به وسیله مسنونات خودرابه من نزدیک می کند تااورادوست بدارم چون اورادوست داشتم گوش او می شوم که باان می شنود وچشم او می شوم که باان می بیند ودستش می شوم که باان می گیرد وپای او می شوم که باان راه می رود اگر از من چیزی بخواهد می دهم واگر ازمن پناه بخواهد می دهم واگر ازمن پناه بخواهد اوراپناه می دهم الله درهمه حال به اونصرت وفتوحات می دهد.

مولوی بلخی می فرماید:

اولیاءراهست قدرت زاله               تیرجسته باز گرداندزراه

اولیانائب مناب انبیاست               نائب است ودست اودست خداست

به مفادحدیث مذکوراگرشخصی محضر صالحی رفت وبه او پناه برد واز اودرخواست دعاکردوایشان نیز دعاکردندانشاءالله الله ان رااجابت می کندواورامایوس نخواهدکرددعاکردن برای یکدیگرسنت حسنه مسلمانان بوده ودرقران وحدیث نمونه های زیادی امده است

اعتقاداهل توحیدوغیره دررابطه بااسباب

درعالم اسباب عادت خدابراین جاری شده که کارهابه وسایل عادی انجام گیردوهرکسی که دراین عالم ودروجودخودتفکرکندبه این رمزورازپی می بردکه بشر ازبدوخلقت تااخرزمان همواره به وسیله احتیاج داشته وداردفرق نمی کندوسایل معاشی یامعادی اختیاری یااضطراری مادی یامعنوی باشداما باوجوداین ممکن است که خداوند بدون وسیله اشیاءراخلق کند تاسرحقیقت کشف شودکه وسایل عادی اندنه اعدادی چنان چه حضرت ادم رابدون پدرومادرکه سبب عادی خلقت نوع بشرند خلق کرد وچنان چه حضرت ابراهیم رادرقعراتش نمرودنجات داددرحالی که سوزاندن مقتضای طبیعت اتش است.

اماگروهی هستندکه وسایل راموثربالذات می دانند ووجودصانع رانفی می کنند مادیون ومعطله ازان جمله اند

وگروهی دیگرهستندکه صانع عالم رافاعل مختارنمی دانند بلکه فاعل موجب می پندارندووسیله هاراشروط اعدادی می دانند نه عادی معتقدند همین که اسباب فراهم شدوصغری وکبری به هم رسیدند بایدنتیجه خلق شود این گروه فلاسفه وتابعین انهااست

گروهی دیگرهستند که تمام این وسائل رانفی کرده ومی گویند اسباب عادی هم وجودندارد که قول این ها مخالف عقل ومحسوسات می باشداهل توحیدوسایل راعادی وموثرمجازی وخالق راالله می دانند وقلبادل به این معتقداست هرچندبعضی اوقات به طریق مجاز عقلی اشیاءرابه خدانسبت می دهندمثلامی گویند:نان مراسیرکرداتش مراگرم کردچاقودستم رابرید معلم به من درس داد استادمراهدایت کردشیطان اوراگمراه کرددکترمراشفاداددرحقیقت خالق تمام اشیاخداست وبه خاطرهمین است که علمافرموده اند اگراین سخن انبت الربیع البقل بهارگیاه رارویانید ازانسان موحدصادرشود مجاز عقلی واسنادش غیرحقیقی است زیراموحدمعتقداست که خالق تمام اشیاالله است وگیاه راالله می رویاند نه بهار وتاثیر وایجاد حقیقی برای انسان زنده ومرده ندارد که این است توحیدخالص وغیراین باورشرک است نمونه مجازعقلی درقران زیاداست مثلا یومایجعل الولدان شیبا روز قیامت کودکان پیرمی کندمزمل17یامامان ابن لی صرخاغافر36ای هامان برایم کاخی بساز مما تنبت الارض یس36 ازانچه زمین می رویاند زادتهم ایماناانفال2تلاوت ایات قران برایمانشان می افزاید

اماعرفای کامل به اسباب نمی نگرند بلکه همواره تماشای تجلی خداوصفات اورامی کنند پروردگارراحاضر ومراقب می دانند لاتحزن ان الله معناتوبه40غم مخوربه راستی خداباماست وهومعکم این ماکنتم حدید4وخداوند باشماست هرکجاکه باشیدونحن اقرب الیه من حبل الوریدق16ماازرگ گردن به اونزدیک تریم واین درحقیقت ایمان شهودی وحق الیقین است

ولی دریابداسرارمعانی                  شودروشن به نورجاودانی

حضرت شبلی {رح}فرموده است علیک بالله ودع ماسواه ودرروایت امده است المومن حی فی الدارین مومن واقعی درهردوسرای زنده است.

نمیردهرکراجانش توباشی             خوشاجانی که جانانش توباشی

هرگزنمیردانکه دلش زنده شدبه عشق      ثبت است برجریده ی عالم دوام ما

عرفاموحدان واقعینند وفهم عمیق ودقیق راازشریعت داشته اند.

توسل وتبرک به پیامبراعظم درحال حیات ووفات

درباب توسل وتبرک به ذات مبارک پیامبرص وبه اثارشان خواه درحیات باشدیاپس ازوفات فرقی نداردزیراتوسل به پیامبروانچه مربوط به ذات مبارکشان است مختص به حال حیات نیست این موضوع درصحیح بخاری درباب شیب امده است اماباوجود ان گروهی که به محبت پیامبر اشنانیستند توسل به ذاتش راپس ازوفات انکارمی کنند به این دلیل که تاثیرپیامبربافوتش قطع شده است واین ادعای پوچ وواهی است ودلالت برجهلی عجیب است چون که تاثیرذاتی دراشیادرحیات پیامبربرای ایشان ثابت نشده تا کسی درباره این ثاثیرپس ازوفاتش بحثی داشته باشدلذامناط ومرجع توسل وتبرک به حضرت یابه اثارش نسبت دادن هیچ نوع نسبت ذاتی به ایشان نیست بلکه مناط ومرجع این اموران است که حضرت افضل عندالله است وهم چنین رحمت ووسیله عظیمی است ازطرف خداوند برای بندگانش پس درحقیقت این کارتوسل کردن به قربت ایشان وبه جاه ومقامشان نزدخداوند متعال است واین امتیازات کاری به حیات وممات نداردچونکه درحال حیات وی به چیزی توسل شده که ان چیز همیشه برای حضرت باقی بوده ودرحال ترقی وتکامل است واگربگوییم درحال حیات تاثیرندارداین شرک است برگرفته ازفقه السیره دکترمحمدسعیدرمضان البوطی وبرطبق انچه گذشت شخصی نابینابرای بهبودی چشمش به ان حضرت توسل کردخداوندبینایی چشمانش رابرگرداندواین حدیث توسل نابینابه پسامبرحدیثی صحیح است که ترمذی وابن ماجه وبیهقی ان راازعثمان بن حنیف روایت کرده اند بدین صورت که مردی نابینا حضوررسول الله امدواصحاب درخدمت ایشان نشسته بودند ان مردمشکل نابینایی اش راعرض پیامبرکردحضرت به اوفرموداگرصبرکنی بهتراست ان مردگفت کسی نیست که دستم رابگیردونابینائی ام برایم سخت است پیامبربه اوفرمودبرووضوبگیرودورکعت نمازبخوان سپس بگو:اللهم انی اسالک واتوجه الیک بنبیک محمدصلی الله علیه وسلم یامحمدانی اتوجه بک الی ربی فی حاجتی هذه فتقضی وتشفعنی وتشفعه فی بارالهابه راستی من به وسیله پیامبرت پیامبررحمت به سوی توروی اورده ام ای محمدبه تحقیق من توراوسیله روی اوردن به پروردگارم قرارداده ام تاحاجتم براورده شودخداوندااوراشفیع نیازمن بگردان

دراین حدیث جواز استغاثه واستشفاع به طورمطلق فهمیده می شودوتوسل کردن به مقام والای حضرت بعدازوفات ایشان نیزتوسط عثمان بنحنیف درموردمردی که خدمت حضرت عثمان ذی النورین امده بود تکرارشده است مردی به نزدعثمان بن عفان رفت وامدورفت می کردتاکاری رابرایش انجام دهدولی حضرت عثمان به اوسثس ان مردباصحابه ای به نام عثمان بنحنیف درددل نمودوگلایه کرداین صحابه خطاب به اوگفت برووضوبگیرودورکعت نمازبخوان وسپس این دعادعای همان مردنابینارابخوان ان مردبعدازاجرای دستورالعمل راهی حضورحضرت عثمان شددربان اورابه حضرت بردحضرت وی رادرکنارخودنشاندوحاجتش راانجام دادان گاه ازحضورخلیفه خارج شدوبه عثمان بن حنیف برخوردوبه اوگفت خداجزای خیرت دهدتاشماسفارش نکردی کارم راانجام نداددرجوابش گفت قسم به خداهیچ سفارشی نکرده ام ولی یکباردرخدمت پیامبربودم که مردنابینایی به حضورایشان امدودردچشمانش راباپیامبردرمیان گذاشت وعلت براوردن نیاز توهم به سبب ان دعابود رواه البیهقی والطبرانی وقال حدیث صحیح ونقله المنذری فی الترغیب والترهیب

البته این رابدانیم که درکلام اصحاب وتابعین توسل به زنده ومرده به وفورامده است که قدرمشترک ان به تواترمعنوی می رسدچنان چه بلال بن حارث مزنی به خدمت روضه ی مبارک حضرت رفت وفرمود یارسول الله استسق لامتک فانهم قدهلکوا ای پیامبرازخداوندبرای امتت طلب باران کن توسل وواسطه گری رااهل اجتهادواهل فقه بطورمطلق جایزمطلق وصحیح دانسته اندوانان کسانی بودند که انصارعلوم دین واصول دین بوده اند

اهل سنت وجماعت اعم ازمحدثین ومفسرین وفقهامانند شیخ الاسلام احمدبن حجرالعسقلانی شیخ المحدثین امام نووی امام قرطبی شیخ الاسلام ابن حجرالهیتمی قاضی زکریاانصاری قاضی ابوبکرباقلانی امام نسفی شربینی وابوحبان امام سیوطی امام فخررازی وحجه الاسلام امام محمدغزالی و...رضی الله عنهم اجمعین توسل وتبرک واعتقادبه شفاعت راشرک ندانسته اند وقول به جواز ووقوع ان کرده اند حال اگراین فحول وبزرگانئ اهل سنت نبوده اند پس چه کسی اهل سنت است اگرتوسل اشراک وحرام است شریک برای خداقراردادن چه زنده باشدچه مرده غائب باشدیاحاضربت باشدیاانسان فرقی نداردمگرحضرت ادم ابوالبشرعلیه السلام قبل ازوجودجسمی به ان حضرت توسل نکردحدثناابوسعیدعمروبن محمدبن منصورالعدل حدثناابوالحسن محمدبن اسحاق بن ابراهیم الحنظلی...عن عمربن الخطاب ص قال قال رسول الله ص لمااقترف ادم الخطیئه قال یارب اسالک بحق محمدلماغفرت لی فقال الله یاادم وکیف عرفت محمداولم اخلقه قال یارب لانک لماخلقتنی بیدک ونفخت فغی من روحک رفعت راسی فرایت علی قوائم العرش مکتوبالااله الاالله محمدرسول الله فعلمت انک لم تضف الی اسمک الااحب الخلق الیک فقال الله:صدقت یاادم انه لاحب الخلق الی ادعنی بحقه فقدغفرت لک ولولامحمدماخلقتک اخرجه الحاکم فی المسترک وصححه ورواه الحافظ السیوطی فی الخصائص النبویه ورواه البیهقی فی دلائل النبوه ورواه الطبرانی فی الاوسط والصغیروصححه ایضاالقسطلانی والزرقانی والسبکی

هنگامی که ادم ابوالبشر به سبب خوردن ازدرخت بهشت به خطارفت ازخداطلب مغفرت کردوگفت خدایابه حق محمدازگناهم بگذرالله فرمودچگونه محمدراشناختی درحالی که هنوز اورانیافریده ام ان گاه که مراافریدی وروح رادرجسم دمیدی سرم رابلندکردم ودیدم که کلمه ی لااله الالله محمدرسول الله برپایه های عرش نوشته شده بودپس فهمیدم که به جزنام محبوبترین مخلوق درپیشگاهت هیچ اسمی رابانام مبارکت جمع نخواهی کردان گاه خدای تعالی فرمودراست می گویی محمددرنزدمن ازهمگان محبوب تراست پس به خاطراوراازمن طلب کن بی شک تورابخشیدم واگربه خاطر محمدنبودتورانمی افریدم وبنابه روایتی دیگراگربه خاطرمحمدنبودادم بهشت ودوزخ رادرست نمی کردم برطبق این حدیث برای ماروشن شدکه مدارصحت توسل مقام ومنزلت به درنزدخدای خدای متعال است خواه کسی که به اوتوسل شده باشدیامرده وقبل ازوجودش باشدیابعدازان هرکس که فرق نمی گذاردوتوسل رابه فردزنده مخصوص می کندبران است دلیل بیاوردوگرنه قولش مردوداست برای اگاهی بیشتردراین زمینه بنگریدبه فرموده امام مالک امام دارالهجره ومجتهدمطلق که به خاطراهمیت مدینه درنزدش به پاس احترام مقام پیامبربه منصورخلیفه عباسی درهنگام زیارت قبرمبارک

پیامبر چه فرمود هنگامی که منصور خلیفه ی عباس به حج رفت و مرقد پیامبر را زیارت نمود از امام مالک پرسید ایا رو به قبله دعا کنم یا روبروی پیامبر بایستم امام رحمه الله فرمود ولم تصرف و جهک عنه و هو وسیلتک ووسیلته ابیک ادم /علیه السلام الی الله تعالی  بل استقبله و استشفع به  فیشفعه الله فیک روایت قاضی عیاض مالکی در الشفا با اسناد صحیح امام سبکی در شفا السقام و امام قسطلانی در مواهب اللدنیه و امام سمهودی در وفا  الوفا امام مالک به منصور گفت واعلم یا امیر المومنین ان حرمه رسول میتا کحرمته حیا قاضی عیاض الشفا 2/92 چرا به پیامبر پشت می کنی در حالی که او وسیله ی تو و وسیله ی پدرت ادم علیه السلام در پیشگاه خداست پس به او روکن و ازاو طلب شفاعت نما که خدای تعالی شفاعت پیامبر را در حق تو می پذیرد –روضه المحتاجین ص 390 سیوف الله الا جله ص 68 حقیقه التوسل والوسیله ص 41 اثبات استشفاع و واسطه گری در ایه ی 62 از سوره ی مبارکه نسا برای اهل درک و فهم از خورشید اسمان در ظهر روشن تر است خداوند متعال در این ایه می فرماید وما ارسلنا من رسول الا لیطاع باذن الله ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوک فا ستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لو جدوا الله توابا رحیما قال ابن کثیر فی تفسیر هذه الایه ای انی فرضت طاعته علی من ارسلته الیهم و قال یرشد تعالی العصاه و المذنبین اذا وقع منهم الخطا و العصیان ان یاتوالرسول فیستغفرواالله عنده ویسالوه ان یستغفرلهم فانهم اذافعلواذلک تاب الله علیهم ورحمهم وغفرلهم وقدذکرجماعه منهم الشیخ ابونصربن الصباغ فی کتابه الشامل الحکایه المشهوره عن العتبی قال کنت جالساعندقبرالنبی فجائاعرابی فقال:السلام علیکم یارسول الله سمعت الله یقول ولوانهم اذظلمواانفسهم....وقدجئتک مستغفرالذنبی مستشفعابک الی ربی ثم انشدیقول:

یاخیرمن دفنت بالقاع اعظمه             فطاب من طیبهن القاع والاکم

نفسی الفداءلقبرانت ساکنه                فیه العفاف وفیه الجودوالکرم

ثم انصرف الاعرابی فغلبتنی عینی رایت النبی فی النوم فقال یاعتبی الحق الاعرابی قدغفرله اذکارامام نووی

امام ابن کثیردرتفسیراین ایه می فرمایدخداوندمی فرمایدکه من فرمان برداری پیامبررابرکسانی که وی رابه سوی انهافرستادم فرض نموده ام وهم چنین خدای تعالی گناه کاران راراهنمایی می کندکه اگرگناهی ازانان صادرشدبه خدمت پیامبربروندودرخدمت اوازخداوندطلب امرزش کنندوازحضرت نیزبخواهند که برای انان طلب امرزش کند که قطعا اگرانان این کارراانجام دهند خداوند توبه انان رامی پذیردوازان هادرمی گذردوچشم پوشی می کندوجماعتی ازعلماازجمله شیخ ابونصرابن الصباغ درکتاب خودالشامل حکایت عتبی نقل می کند وان این است که عتبی می فرماید:من یک باردرخدمت روضه پیامبرنشسته بودم مردی ازعرب بادیه نشین امدوگفت السلام علیک یارسول الله براستی من شنیده ام که خداوند بزرگ می فرمایداگرانانی که باارتکاب عصیان برخودظلم کردند خدمت توامدند وازخداامرزش طلبیدندکه گناهان راببخشایدوپیامبرنیزبرای ایشان دعاکرددراین صورت خداوندراتوبه پذیرومهربان یافتوحال من نیزبه خذمت توامده ام درحالی که ازخدامی خواهم که ازگناهم بگذردوتورانزدخدای بزرگ شفیع قرارمی دهم ان گاه اشعاری بااین مضمون سرود:

ای بهترین کسانی که استخوانهایش درزیرخاک مدفون وازبوی خوش ان استخوان ها دشت وکوه معطرگشته است جانم فدای قبری که ارامگاه توست قبری که محل پارسایی سخاوت وبزرگواری است

عتبی می فرماید:سپس مردعرب رفت وخواب برمن غالب شد وبه خواب رفتم پیامبررادرخواب دیدم که فرمودای عتبی خودت رابه مردعرب برسان وبه اوئمزده بده که خدای بزرگ اورابخشیداذکارامام نووی وتفسیرابن کثیر

امام قرطبی درتفسیر خودبه گونه ای دیگراین واقعه تاریخی رااورده که می فرماید:روی ابوصادق عن علی رضی الله عنه قدم علینااعرابی بعدمادفنارسول الله بثلاثه ایام فرمی بنفسه علی قبررسول الله وحثاعلی راسه من ترابه فقال قلت یارسول الله فسمعناقولک ووعیت عن الله فوعینا عنک وکان فیماانزل الله علیک ولوانهم اذظلمواانفسهم.....وقدظلمت نفسی وجئتک تستغفرلی فنودی من القبرانه قدغفرلک

ابوصادق ازعلی علیه السلام وکرم الله وجهه نقل کرده است که مردی اعرابی به نزدماامدوخودش رابرروی قبرپیامبرانداخت ومقداری ازخاک قبرپیامبررابرسرش ریخت سپس گفت ماقول توراشنیدیم وتوان راازخداوند گرفتی وماهم ان رابرتوبرگرفتیم وازایه هایی که ازطرف خدابرتونازل شده این است ولوانهم اذ ظلمواانفسهم... حال من هم به نفس خودظلم کردم به خدمت توامده ام تابرایم طلب عفووبخشش کنی پس ازقبرپیامبرندایی امدکه الله توراعفوکرد

بنابراین به خاطراستغفاروتوسل به مقام رفیع ان سرور کائنات است که زیارت ایشان جزواهم قربات ونزد بعضی ازعلماواجب عینی است امام نووی رحمه الله دراذکاردرفصل زیارت قبررسول الله فرموده است اعلم انه ینبغی لکل من حج ان یتوجه الی قبررسول الله سواءکان ذلک طریقه اولم یکن فان زیارته من اهم القربات واربح المساعی وافضل الطیبات الی ان قال فیتوسل به فی حق نفسه ویتشفع به الی ربه سبحانه وتعالی ویدعوالنفسه ولوالدیه واصحابه ومن احسن الیه وسائرالمسلمین

بدان که رفتن به زیارت قبرپیامبربرهرکسی که حج کندلازم است خواه مرقدپیامبردرمسیرسفرش باشدیانه چون که زیارت رسول الله ازمهمترین وسایل نزدیک کننده انسان به خداوند است وسودمندترین سعی وکوشش وبزرگ ترین چیزی است که انسان ان راازخدامی طلبدوامام نووی ادامه می دهدومی فرمایددرهنگام زیارت فردزائرپیامبرراوسیله خودبه سوی الله قراردهدواورادردرگاه خداشفیع خودکند وان گاه برای خود وپدرومادرویاران ودوستانش وهرکسی که محبوب اوست ونیز برای تمامی مسلمانان دعاکند.

زیارت حضرت رسول ازدیدگاه امام ابوحامدغزالی

امام غزالی رحمه الله درباره کیفیت زیارت حضرت رسول دراحیاعلوم الدین مطالبی خواندنی اورده است بدین صورت که می فرمایدثم یاتی قبر النبی فیقف عندوجهه وذلک بان یستدبرالقبله ویستقبل جدارالقبله علی نحومن اربعه اذرع من الساریه التی فی زاویه جدارالقبرویجعل القندیل علی راسه ولیس من السنه ان یمس الجدارولاان یقبله بل الوقوف من بعداقرب للاحترامک فیقف ویقول السلام علیک یارسول الله الی ان قال وان کان قداوصی بتبلیغ سلام فیقول السلام علیک من فلان السلام علیک من فلان ثم یتاخرقدرزراع ویسلم علی ابی بکرالصدیق لان راسه عندمنکب رسول الله وعندمنکب ابی بکروراس عمرثم یتاخرقدرزراع ویسلم علی الفاروق ویقول السلام علیکمایاوزیرای رسول الله والمعاونین له علی القیام بالدین مادام حیا والقائمین فی امته بعدبامورالدین تتبعان فی ذلک آثاره وتعلمان بسنته فجزاکماالله خیرماجزی وزیری نبی عن دینه ثم یرجع فیقف عندراس رسول الله بین القبروالاسطوانه الیوم ویستقبل القبله ولیحمدالله عزوجل ولیمجده ولیکثرمن الصلاه علی رسول الله ثم یقول اللهم انک قدقلت وقولک الحق وانهم اذظلمواانفسهم جاووک فاستغفروالله واستغفرلهم الرسول لوجدوالله توابا رحیما اللهم اناقدسمعناقولک واطعناامرک وقصدنانبییک مستشفعین به الیک فی ذنوبنا ومااثقل ظهورنامن اوزارناتائبین من زللنابخطایاناوتقصیرنافتب علیناوشفع نبیک هذاوارفعنابمنزله عندک وحقه علیک امام محمدغزالی متوفی505احیاعلوم الدین جلداول کتاب اسرارالحج الباب الثانی الجمله العاشره فی زیاره المدینه وادابهاص258-259

ان گاه که انسان مراسن حج رابه پایان رساندوروبه مدینه کردبعدازدخول به شهروداخل شدن درمسجدپیامبروخواندن نمازدربین منبرومحراب پیامبرص به خدمت قبرپیامبرمی ایدوروبروی قبرکرده به مقدارچهارزراع ازستونی که درگوشه ی دیوارقبرداردفاصله داشته باشدودرزیرقندیل قرارمی گیرداشاره به وضعیت روضه درزمان ایشان می باشدوسنت نیست که انسان دیوارقبررا لمس کندوان راببوسدبلکه ازدورایستادن بهتراستپس زائرمی ایستدومی گویدالسلام علیک یارسول الله وامام غزالی ادامه می دهدتامی رسدبه این که می فرمایدواگرفردزائروکیل رساندن سلام کسی بودمی گویدسلام برتوبادای پیامبرازجانب قلان وسلام برتوبادازجانب فلان کس بعدازان به اندازه یک ذراع به عقب می ایدوبرحضرت ابوبکرسلام می فرستدچون که سرایشان درکنارشانه پیامبرمی باشدوسرحضرت عمردرکنارشانه حضرت ابوبکرقرارداردوبرحضرت فاروق نیز سلام می فرستدومی گویدسلام برشمابادای دووزیررسول خداوای کسانی که بعدازوی به برپاداشتن اموردین پرداختیدودراین کارازاثارپیامبرپیروی کرده وبه سنت اوعمل می کردیدپس خدابه بهترین صورتی که به دووزیرپیامبرخداونددرقبال دین پاداش می دهدپاداش شمارابدهدبعدازان زائربرگشته ودرکنارسرمبارک پیامبردربین قبروستون امروزمی ایستدوروبه قبله می کندوخداراسپاس کرده واوراتعظیم کندوزیادبرپیامبرصلوات بفرستدوبعدبگویدخداونداتودرقران فرموده ای وفرموده توراست ودرست است ولوانهم اذظلمواانفسهم جاووک...پروردگاراماسخن توراشنیدیم وبه خدمت پیامبرت امدیم اورابه عنوان شفیع برای گناهان مان درپیشگاه توقرارمی دهیم باباری سنگین ازگناه به این جاامده ایم ازخطاهای خودتوبه می کنیم وبه تقصیرات وگناهان اعتراف می کنیم پس ای خدایاماراببخش وشفاعت پیامبررادرحق ماقبول بفرماوبه خاطرمقام ومنزلت وحق ایشان درنزدخودت مقام ماراهم بلندگردان

درحدیث نبوی امده است من زارنی بعدموتی وجبت له شفاعتی جامع الکبیرمن زارقبری وجبت له شفاعتی شعب الایمان وسنن الدارقطنی قال فی تنویر القلوب فاذافرغ من نسکه سارالی المدینه لزیاره قبررسول الله وهی موکده مطلوبه کزیارته حیاوهوفی حجرته حی ویردعلی من سلم علیه السلانم وهی انجح المساعیس واهم القربات وافضل الاعمال وازکی العبادات :موقعی که حج راتمام کردی به سوی مدینه منوره برای زیارت قبررسول الله می روی وان هم موکدومثل زیارت کردن زنده است ودرحجره اش زنده است وبرپیامبرهم سلام وصلوات می فرستی وازبزرگترین عبادات وازمهمترین نزدیکی وسایل نزدیکی به خداوند متعال وسودمندترین سعی وکوشش وبزرگ ترین چیزی است که انسان ان راازالله می طلبد.

زیارت حضرت رسول ازدیدگاه شیخ عبدالقادرگیلانی قدس سره{ فصل}

فاذامن الله تعالی علیه بالعافیه وقدم المدینه فالمستحب له ان یاتی مسجدالنبی ولیقل عنددخول المسجد:اللهم صل علی محمدوعلی ال محمدوافتح لی ابواب رحمتک وکف عنی ابواب عذابک الحمدلله رب العالمین ثم یاتی القبرولکن بحذائه بینه بین القبله ویجعل جدارالقبله خلف ظهره والقبرامامه تلقاءوجهه والمنبرعن یساره ولیقم ممایلی المنبرولیقل السلام علیک ایهاالنبی ورحمه الله وبرکاته اللهم صل علی محمدوعلی ال محمد کما صلیت علی ابراهیم انک حمید مجیداللهم ات سیدنا محمداالوسیله والفضیله والدرجه الرفیعه وابعثه المقام المحمودالذی وعدته اللهم صل علی روح محمد فی الارواح وعلی جسده فی الاجسادکمابلغ رسالتک وتلاایاتک وصدع بامرک وجاهدفی سبیلک وامربطاعتک ونهی عن معصیتک وعادی عدوک ولیک وعبدک حتی اتاه الیقین اللهم انک قلت فی کتابک لنبیک ولوانهم اذظلموا انفسهم...وانی اتیت تائبا من ذنوبی مستغفرافاسالک ان توجب لی المغفره کمااوجبتها لمن اتاه فی حیاته فاقرعنده فدعا له نبیه فغفرت له

اللهم انی اتوجه الیک لنبیک علیه سلامک نبی الرحمه یارسول الله انی اتوجه بک الی ربی لیغفرلی ذنوبی اللهم انت اسالک بحقه ان تغفرلی وترحمنی اللهم اجعل محمدااول الشافعین وانجح السائلین واکرم الاولین والاخرین

اللهم کماامنا به ولم نره وصدقناه ولم نلقه فادخلنامدخله واحشرنافی زمرته واوردناحوضه واسقنابکاسه مشربارویاصافیاسائغالانظمابعده ابداغیرخزایاولاناکثین ولامارقین ولاجاحدین ولامرتابین ولامغضوب علیهم ولاضالین واجعلنامن اهل شفاعته ثم یتقدم عن یمینه ثم لیقل السلام علیکمایاصاحبی رسول الله ورحمه الله وبرکاته السلام علیک یاابابکرالصدیق السلام علیک یاعمرالفاروق اللهم اجزهماعن نبیهماوعن الاسلام خیراواغفرلناولاخوانناالذین سبقونابالایمان ولاتجعل فی قلوبناغلاللذین امنوا ربناانک رووف رحیم ثم یصلی رکعتین ویجلس ویستحب ان یصلی بین القبر والمنبرفی الروضه وان احب ان یتمسح بالمنبرتبرکابه ویصلی بمسجدقبا وان یاتی قبورالشهداءویزورهم فعل ذلک واکثرالدعاءهناک ثم اذ اارادالخروج من المدینه اتی مسجدالنبی ص وتقدم الی القبر وسلم علی رسول الله وفعل کمافعل اولاوسلم علی صاحبیه کذلک ثم قال:

اللهم لاتجعل اخرالعهدمنی بزیاره قبرنبیک واذاتوفیتنی فتوفنی علی محبته وسنته امین یاارحم الراحمین وخرج سالما ان شاءالله درکتاب الغنیه بحث ارکان حج وعمره فصل اخرترجمه:

هرگاه خداوند متعال بربنده خویش احسان کند وبه مدینه منوره رفت مستحب است که به مسجدپیامبربرود وهنگام داخل شدن باید این دعارابخواندخداوندا برمحمدوال محمد درودبفرست پروردگارادرهای رحمتت رابرمن بگشایی ودرهای عذابت رابرمن ببندوسپاس برای خداوندی که پروردگارعالم است بعدازخواندن این دعانزدیک قبرپیامبرص بروید ودربین قبله وقبرشریف بایستید وروبه قبر وپشت به قبله درحالی که منبرشریف درطرف راست اوسنگ ودرجایی که منبراست می ایستید واین دعارامی خوانید سلام ورحمت خداوند برتوای پیامبرخداوندابرپیامبروال پیامبررحمت بفرست همچنان که برابراهیم وال ابراهیم درودفرستادی که ستایشس شده وگرامی هستیدخداوندابه سرورما پیامبرمقام وسیله که مقامی است دربهشت ودرجه بسیار بالا به پیامبرعطابفرماومقام محمودی که به پیامبروعده فرمودی عطاکن پروردگارابرروح محمد درروح ها وجسدش دراجسادوقبرش درقبوردرودبفرست همچنان که پیامبررسالت شماراابلاغ فرمود وایات شماراقرائت فرمود وامرشمارااشکارنمودودرراهت جهادنمود وبه طاعتت امرفرمودواز معصیت نمودن نهی فرمود ودرمقابل دشمنان شماایستادگی نمود وبادوستان شمادوستی نمود وتوراعبادت نمود وتابه مقام یقین رسید پروردگارادرقران فرمودید:ولوانهم اذظلموا انفسهم جاءوک فاستغفروالله واستغفرلهم الرسول لوجدواالله توابا رحیماپروردگارامن به زیارت خانه شماامده ام درحالی که توبه نموده ام وطلب استغفاردارم وجلب مغفرت شما راازشما خواستارم همچنان که درزمان حیات پیامبرمغفرت وبخشش خودراشامل کسانی که درحال حیات پیامبرمی امدند ونزد پیامبربرگناهان خوداقرارمی نمودند وپیامبربرای ایشان طلب استغفارمی نمود وانهارا می بخشیدید من رانیز بیامرز بارخدایا روی خود رابه سوی تو برمی گردانم به وسیله پیامبرتو درود وسلام شما براوباد که پیامبررحمت است ای پیامبرمن روی خودرامتوجه شما می نمایم وشماراوسیله خود قرارمی دهم برای بخشش گناهان بارخدایا ازشما به خاطرحق پیامبرخواستاربخشش گناهان بارخدایا ازشما به خاطرحق پیامبرخواستاربخشش رحمتت هستم خداوندا پیامبررابه عنوان اولین کسی که شفاعت ایشان قبول است وکسی که خواسته هایش براورده می شود قراربده وایشان رامحترمترین اولین واخرین بگردان خداوندا همچنان که ماپیامبرراندیدیم وایمان اوردیم وایشان را تصدیق نمودیم درحالی که ایشان راملاقات ننموده ایم خداوندا مارابه ایشان برسان ودرزمره ایشان حشربگردان وازحوض کوثربه دست پیامبربه ماابی صاف وگواراکه تشنگی رابرطرف می کند بنوشان که بعداز ان دیگرتشنه نشویم وخداونداماراازناسپاسهاوجاحدها ومنکرین وبه توبه شکنندگان وقسم خورده هاقرارنفرماوماراازرانده شده ها وگمراهان قرارنده وماراازجمله کسانی قراربده که پیامبربرایشان طلب شفاعت می کند وبعدازاین دعابه طرف راست می روید واین دعارامی خوانید درودخدابرشماای اصحاب پیامبرورحمت وبرکات خداوند برشمابادسلام برتوای ابوبکرصدیق وسلام برتوای عمرفاروق پروردگارابجای پیامبربه انها جزای خیرعطابفرماوبه جایی اسلام نیزبهترین پاداش رابه انها عطاکن خداوندا گناهان ماراببخش وهمچنان گناهان برادرهایی که قبلازمارفته اند بیامرز ودرقلب ماهیچگونه بغضی نسبت به کسانی که ایمان اورده اند قرارنفرمابارخدایا براستی که شمابخشنده ومهربان هستی بعدازاین دعادورکعت نمازبخوانید وبشینید وسنت است که نمازرادربین فبر ومنبردرروضه اداکنید واگردوست داشتید منبرشریف پیامبررابه قصدتبرک مسح کنیدودرمسجدقباهم نمازبخوانیدوبه زیارت قبورشهدابروید وانها رازیارت کنید واین نمازخواندن وبقیه افعال رادوباره همچنان انجام دهید دعارازیادبخوانید وبعدازاینهاهرگاه ازمدینه خارج شوید به مسجدپیامبربروید ونزدیک قبر بشویید وبه پیامبرسلام کنید وهمان کارهایی که قبلا انجام دادید بازهم انجام بدهید وازپیامبرجدامی شوید وبه دودوست پیامبرسلام می کنید بعدا این دعارابخوانید پروردگارااین زیارتم رااخرین زیارت پیامبرقرارنفرماوهرگاه مرامیمیرانی مرابرمحبت وشیوه وسنت پیامبربمیران ای مهربان ترین مهربانهاوان شاءالله سالم خارج می شود وصلی الله علی سیدنامحمدوعلی اله وصحبه وسلم .برگرفته ازکتاب پالایش اعتقادازآلایش ابتداع

 

سلطه غیبی

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی خصنا وهدانا و اکرمنا و نورقلوبنا و جعل باب التوبه بسیدنا محمد صلی الله علیه و سلم ولوانهم اذظلموا انفسهم جاوک فاستغفر الله واستغفر لهم الرسول لوجدو الله توابا رحیما  والصلاه و السلام علی سیدنا و مولانا و قره اعیننا و شفیع ذ نوبنا و طبیب قلوبنا محمدوعلی آله و اصحابه و احبابه و اتباه اجمعین ومن تبعهم باحسان الی یوم الدین

بعضا گفته میشد ادعای برخورداری از علم غیب واستمداد از ارواح پیامبران وصالحین شرک و گمراهی است وبه ایات متعددی ذیل استناد می ورزند:

ان الله عنده علم الساعه و ینزل الغیث و یعلم مافی الارحام وما تدری نفس ماذا تکسب غدا وماتد ری نفس بای ارض تموت ان الله علیم خبیرلقمان34

اگاهی از فرا رسیدن قیامت ویزه خداست واوست که باران را می باراند ومطلع است از انچه در رحمهای مادران است وهیچکس نمی داند فرداچه چیزفرا چنگ می اورد و هیچکس نمی داند که در کدام سرزمین می میرد قطعا اگاه وباخبر از موارد مذ کور است

ولا یحیطون بشی من علمه الا بماشابقره255مردمان چیزی از علم اورا فرا چنگ نمی اورند جز ان مقداری راکه وی بخواهد

عالم الغیب فلا یظهر علی غیبه احدا الا من ارتضی من رسول داننده غیب خداست وهیچکس رابرغیب خوداگاهی نمی سازندمگر پیغمبری که خداازاوخشنودباشد همانطور که بعضی از علماگفته اند مانعی وجودندارد که خداوند متعال بعضی از بندگان صالحش را بر برخی از غیبیات مطلع سازد که در نتیجه برای پیامبر معجزه باشد وبرای وی کرامت {تفسیر صاوی برجلالین دراخرسوره لقمان}ودرتفسیر وماتدری نفس بای ارض تموت بنابراین ما دوغیب داریم اولی غیب مطلق که غیر از خدا کسی بر ان مطلع نیست قل لا یعلم من فی السموات والارض الاالله نمل 65 بگوبه کسانی که در اسمان و زمین هستند غیب نمی دانند جزخدا قل ان الغیب لله بگو غیب از ان خداست عالم الغیب والشهاده انعام73 دانای اشکار وپنهان است خلاصه هرچه که مربوط باشد به زمان وقوع قیامت چنین انچه که برای جسم مقدر شده است ونیز معانی و مفاهیم اوایل برخی سورها الم المص حم و...بجز خداوند کسی بر انها اطلاعی ندارد عقل پویا می گوید که الله تعالی برهرچه که انسان ازدرک ان عاجزاست تسلط دارد وقدامت علم مانع این است که انسان ازمحدوده توانایی بشری خارج شود

ونوعی دیگراز غیب غیب نسبی است که خداوند از طریق پیامبران ان را اعلام می کند وبعضا ازطریق تجارب عقلی وابحاث علمی انسانها را به بعضی ازغیبیات رهنمون می سازد سنریهم آیاتنافی الافاق وفی انفسهم حتی یتبین لهم الحق فصلت53مابه انان هرچه زودتر دلایل ونشانه های خودرادر اقطار ونواحی ودر داخل ودرون خودشان به انان نشان خواهیم داد تابرایشان روشن گردداسلام و قران حق است الم تران الله انزل من السماء ماء فاخرجنابه ثمرات مختلفا الوانها ومن الجبال جدد بیض وحمر الانعام مختلف الوانه کذالک فاطر27مگرنمی بینی که خداوند از اسمان اب سودمندی را می باراند وباان محصولات گوناگون و میوه های رنگارنگ رابه وجود می اورد مگر نمی بینی که کوه ها خطوط و جاده هایی است که برخیها سفید وبرخیها سرخ وبعضیها سیاه وپررنگ است وهر یک ازانها به رنگهای مختلفی ودر طرحهای متفاوتی است

می بینیم که خداوند در ارتباط باجمادات گیاهان وحیوانات وانسان صحبت می کند سپس می گوید انما یخشی الله من عباده العلماءعلمادرچه عالم درجمادات و...علوم تجربی در خلال ابحاث دانشمندان بسیاری از اموری راکه دردرجه غیبیات بودند ودر قران کریم به انها اشاره شده کشف کرده است ولقد خلقنا الانسان من سلاله من طین ثم جعلناه نطفه فی قرار مکین ثم خلقناالنطفه علقه فخلقناالمضفه مضغه فخلقناالمضغه عظاما فکسونا العظام لحما ثم انشاناه خلقا فتبارک الله احسن الخالقین مومنون 12-14ماانسان را از عصاره ای از گل افریده ایم سپس اورابه صورت نطفه ای دراورده ودر قرارگاه رحم مادر جای می دهیم سپس اورابه صورت لخته خونی واین لخته خون رابه شکل قطعه گوشت جویده ای واین تکه گوشت جویده رابسان استخوان ضعیفی در می اوریم وبعد بر استخوان گوشت می پوشانیم وازان پس ازافرینش تازه ای بخشیده وپدیده دیگری خواهیم کرد والا مقام و مبارک یزدان است که بهترین اندازه گیرندگان وسازندگان است

ایحسب الانسان ان یترک سدی الم یک نطفه من منی یمنی ثم کان علقه فخلق فسوی فجعل منه الزوجین الذکر والانثی قیامت37-39ایااونطفه ناچیزی ازمنی نیست که به رحم مادرپرت وریخته می گردد سپس به صورت خون لخته ودلمه ای درامده است وخداونداوراافرینش تازه ای بخشیده است وبعداندام اورا نظم ونظام وسر وسامان داده است واز این انسان دوصنف نروماده راساخته وپرداخته است ان چه که تجارب علوم جدید بدان صحه می گذارد این است که جنین حاصل و نتیجه فرایند تغذیه است ومنشا هر تغذیه ای خاک است وعلم جدید انچه راکه درقران کریم امده است تاییدمی کند برای مثال سرچشمه جنین ازهرجنینی که باشد مذکر یامونث اب مرداست بدون اینکه زن دراین نقش داشته باشد ضمیرمنه درفجعل منه الزوجین الذکر والانثی به منی است که از مرد صادر می شود واگر رنگ وبری مونثی داشت جنین مونث خواهدبود واگررنگ و بوی مذکری داشت جنین مذکور خواهدبود

خداوندمی فرماید:سبحان الذی خلق الازواج کلها مما تنبت الرض ومن انفسهم وممالایعلمون یس36تسبیح وتقدیس خداوندی راسزاست که همه نروماده هاراافریده است اعم از انچه از زمین می روید وازخودانان واز چیزهایی کهایشان نمی دانند ومن کل شی خلقنا زوجین ذاریات49ماازهر چیز راافریده ایم تااینکه شما عظمت رایادکنید بعداز چندین قرن ازنزول این ایه علم جدید کشف کرد که اتم دارای با الکتریسیته منفی و مثبت است وکوچکترین ذره درچهان ماده دارای دونوع الکترون نروماده هستند بهنامهای پروتون ونیوترون وهرقطره از باران که به زمین میرسد دارای ان دو نوع نرو ماده هستند وکارهای خود راانجام می دهند واینکه باران فرونمی ریزد مگر بافرایندترکیب وتلقیح الم تران الله یزجی سحابا ثم یولف بینه ثم یجعله رکاما فتری الودق یخرج من خلاله نور43مگر نمی دانی که خداوند ابرها را آهسته می راند سپس انهارا گرد می اورد بعد انها را متراکم وانباشته می سازد انگاه که باران از لابلای انها بیرون می ریزد

ارسلنا الریاح لواقع فانزلنا من السماءماءفاسقیناکموه وما انتم له بخازنین حجر22وبادها رابرای تلقیح ابرها وبارور ساختن انها به وزیدن می اندازیم وبه دنبال ان از اسمان اب می بارانیم وشما رابدان سیراب می گردانیم وشماتوانایی انوختن ان را ندارید دانشمندان در اوایل قرن بیستم پی بردند که ابرها برق تولید می کنندبادها به امر خداوند متعال با خودش بار مثبت برق بااتصال بابارمنفی جریان برق که درفضاموجوداست حمل می کند ودرنتیجه جریان برق تولید می گردد که باعث می شود تابخاری که بالا می رودبه قطره هایی ازاب تبدیل شود وبه صورت باران برروی زمین فروریزد ولا یحیطون بشی من علمه الا بماشاءبقره255مردمان چیزی از علم اورا فرا چنگ نمی اورند جزان مقداری راکه وی بخواهد

وسایل زیادی داریم که روزگاری جزوغیبیات به حساب می امدند ولی هم اکنون به امور واقعی تبدیل شده اند همانطور که درسطور بالا به نمونه هایی از ان اشاره شد.

سمتی دیگر ازاین غیبیات به بندگان صالحش تعلق دارد مانند معجزه انبیا وکرامت وکارهای خارق العاده اولیا خداوند متعال در خصوص ماجرای حضرت یوسف می فرماید اذهبوا بقمیصی هذا فالقوه علی وجه ابی یات بصیرایوسف93این پیراهن مراباخودبه کنعان ببرید وان رابرچهره او بیندازید تا بینا گردد

فلما ان جاءه له البشیر القاه علی وجهه فارتدبصیرا قال الم اقل لکم انی اعلم من الله ما لا تعلمون یوسف96هنگامی که پیک مزده رسان بیامد وپیراهن رابرچهره اش افکند بیناگردیدگفت مگربه شمانگفتم که ازسوی یزدان در پرتو وحی رهمان چیز هایی می دانیم که شمانمی دانید علم دراین جا همان معجزه پیامبران است

ودر جریان حضرت موسی علیه السلام می فرماید فقلنااضرب بعصاک الحجر فانفجرت منه اثنتا عشره عینا قدعلم کل اناس مشربهم بقره60وبه یاداورید هنگامی را که موسی برای قوم خودطلب اب کرد پس گفتیم عصای خویش رابر سنگ بزن انگاهع دوازده چشم از سنگ جوشیدن گرفت هر تیره ای ازمردم ابخورخودراداشت وبدیشان گفتم از روزی خدابخورید وبنوشید وهمچون تباهکاران درزمین به لاف وگزاف وتجاوز وتعدی نپردازید.

فاوحیناالی موسی ان اضرب بعصاک الحجر فانفلق فکان کل فرق کالطودالعظیم شعرا63 به دنبال ان به موسی پیام دادیم که عصای خودرابه دریابزن وقتی عصارا به دریابزن وقتی عصابه دریا زددریاازهم شکافته وهربخش همچون کوه بزرگی گردید

ودرخصوص تسلط غیبی حضرت عیسی علیه السلام ورسولاالی بنی اسراییل انی قدجئتکم بایه من ربکم انی اخلق لکم من الطین کهیئه الطیر فانفخ فیه فیکون طیرا باذن الله وابرئ الاکمه والابرص واحی الموتی باذن الله وانبئکم بماتاکلون وما تد خرون فی بیوتکم ان فی ذلک لایه لکم ان کنتم مومنین ال عمران49واورابه عنوان پیغمبری بسوی بنی اسراییل روانه می دارد وبدیشان خبرمی دهد که من برصدق نبوت خودنشانه ای راازسوی پروردگارتان برایتان اورده ام وان اینکه من ازگل چیزی رابه شکل پرنده می سازم سپس دران می دمم وبه فرمان خداپرنده ای زنده می گردد وکور مادر زادومبتلای به بیماری پیسی راشفامی دهم ومردگان رابه فرمان خدازنده می کنم واز انچه می خورید در خانه هایتان ذخیره می کنید به شما خبر می دهم بیگمان در اینها نشانه ای برای شما است اگر اراده پذیرش ایمان داشته باشید.

ودر جریان غیبی حضرت سلیمان علیه السلام ورث داوودوقال یاایهاالناس علمنا منطق الطیر واوتینا من کل کل شی ان هذا لهوالفضل المبین وحشر لسلیمان جنوده من الجن والانس والطیر فهم یوزعون حتی اذااتواعلی وادالنمل قالت یاایهاالنمل ادخلوامساکنکم لایحطمنکم سلیمان وجنوده وهم لایشعرون فتبسم ضاحکا من قولها وقال رب اوزعنی ان اشکر نعمتک التی انعمت علی وعلی والدی وان اعمل صالحا ترضاه وادخلنی برحمتک فی عبادک الصالحین نمل 16-19وقوله تعالی وسلیمان الریح عاصفه تجری بامره الی الارض التی بارکنا فیهاوکنا بکل شی عالمین انبیاء81وقوله تعالی قال یاایهاالملاایکم یاتینی بعرشها قبل ان یاتونی مسلمین قال عفریت من الجن انا اتیک به قبل ان تقوم من مقامک وانی علیه لقوی امین قال الذی عنده علم من الکتاب انا اتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک فلما راه مستقرا عنده قال هذا من فضل ربی ...الیه38-40

سلیمان وارث پدرش داوودشد وگفت ای مردم به مادرک سخن پرندگان ونحوه سخن گفت باانها به وسیله خداوند بزرگوار اموخته شده است وبه مااز همه چیزها وتمام وسایلی که از نظرمادی ومعنوی برای تشکیل حکومت الهی لازم باشد داده شده است این فضیلت و لطف اشکاری است وباید بسیار سپاس ان را بگوییم وباشکراین فخر رضای خدارابجوییم لشکریان سلیمان از جن وانس وپرنده برای اوگرداوری گشتند وهمه انان به یکدیگر ملحق ودر نزد هم نگاه داشتند شدند انگاه حرکت کردند تارسیدند به درمورچگان مورچه ای گفت ای مورچگان به لانه های خود روید تاسلیمان ولشکریانش بدون اینکه متوجه باشند شماراپایمال نکنند سلیمان از سخن ان مورچه تبسم کرد وخندید وگفت :پروردگارا چنان کن که پیوسته سپاسگزار نعمتهایی باشم که به من وپدر ومادرم ارزانی داشته ای وکارهای نیکی انجام دهم که تو از انها راضی باشی ومرا در پرتو مرحمت خود از زمره بندگان شایسته ات گردان داستانها وجریانات دیگری هم درقران وجوددارد که تسلط غیبی پیامبران رامی رساند درخصوص حضرت ابراهیم وچگونگی برگردان روح پرنده ونحوه نجاتش از اتش ودر مورد حضرت زکریا وکیفیت تولدپسرش حضرت یحیی علیهما السلام ونیز در ارتباط با حضرت مریم علیه السلام ورزق ایشان درمحراب وتولدحضرت عیسی علیه السلام وهمچنین نکاتی از معجزات حضرت رسول الله صلی الله علیه وسلم

جریان حضرت عمر وساریه درتاریخ اسلامی مشهوداست ساریه همراه لشکری درنهاوند یکی از شهرهای ایران نزدیک همدان قرار داشت ودشمن برای غافلگیر کردن انها کمین داشته بود تا انان را ریشه کن کند حضرت عمر هم در مدینه پایتخت حکومت اسلام برروی منبر قرار داشت وگفت ای ساریه مواظب کوه باشید در همان لحظه ساریه پیام ایشان رامی شنود وبه حرف ایشان هم عمل می کند ودر نتیجه برمشرکین پیروز می شوند خداوند متعال می فرماید :وماکان لرسول یاتی بایه الا باذن الله لکل اجل کتاب رعد38وهیچ پیغمبری رانرسیده است که معجزه ای جز به اجازه خدابیاورد وبه مردم ارایه دهد هر زمانی دارای نوعی معجزه است که شایسته ان و حکمت در ان است لذامعجزه پیامبران وکرامات الولیا دو برادر ثابتی هستند که از درخت صفای قلب ونزدیکی به خداوند توانا سر چشمه گرفته اند وهر دو به محض دعای پیامبر یاولی حاصل می شوند وبه اذن خدا بدون هیچ ابزار ووسایل مادی کلما دخلت علیها زکریا المحراب وجد عندها رزقا قال یامریم انی لک هذا قالت هومن عندالله ان الله یرزق من یشاءبغیر حساب ال عمران37هرزمان که زکریا وارد عبادتگاه او می شد غذای تمییز وزیادی رادرپیش او می یافت باری به مریم گفت:این از کجابرای تو می اید گفت:این از سوی خدا می اید خداوند به هر کسی که بخواهد بی حساب وبی شمار می رساند

لذا منشا ومدار امت یا شناختن جزیی از غیبیات نسبی صفات قلب ونزدیکی به خداوند است برعکس شعبده بازی سحر حقه بازی وپیش گویی از روی حرکت ستارگان که مدار ومحور اینها بدخواهی قلب ودوری از خداوند است خداوند متعال اصحاب بعضی از این اعمال نارواراکمک می کند تابه بعضی از خوارق ویاپاره ای نعمتهابرسند وبیشتر فسادراانجام دهند ودرنتیجه تباه ومجازاتشان فزونی یابد والذین کذبوا بایاتنا سنستدرجهم من حیث لا یعلمون واملی لهم ان کیدی متین اعراف182-183کسانی که آیات قرانی ونشانه های جهانی ماراتکذیب می دارند کم کم گرفتار وبه عذاب خوددچارشان می سازیم از راهی وبه گونه ای که نمی دانند وبه انان مهلت می دهیم ودر عقوبت ایشان شتاب نمی ورزیم وافسار رابرایشان شل کرده ودر گمراهی رهایشان می سازم بیگمان طمع ونقشه من سخت استواراست ودایما ایشان رامی پاید ونابودشان می نماید

ولایحسبن الذین کفروا انما املی لهم خیر لانفسهم انما نملی لیزدادوا اثما ولهم عذاب مهین ال عمران 178کافران گمان نبرند که اگر بدیشان مهلت می دهیم ووسایل رفاه دنیوی برایشان مهیا می داریم وبرعمرشان می افزاییم به صلاح انان است بلکه مابدیشان فرصت می دهیم تابر گناهان خود بیفزایند ودر اخرت به عذاب شدیدی دچار ایند بیگمان برای انان عذاب خوار کننده ای است

بنابراین معجزه وقتی مطرح است که ادعای پیامبری هم وجود داشته باشد ومعجزه باختم نبوت حضرت محمدصلی الله علیه وسلم خاتمه پیداکرده است برعکس کرامت که باادعای ولایت تحقق پیدانمی کند کرامت تاروز قیامت وجوددارد زیرا در هر عصر وزمانی اولیای خداداریم وبردست انان کرامتهایی بروزمی یابدخداوند متعال اولیارابدین صورت توصیف کرده است که الاان اولیاءالله لاخوف علیهم ولا هم یحزنون الذین امنوا وکانوا یتقون یونس62هان بیگمان دوستان خداوند سبحان ترسی برانان از خواری دردنیاوعذاب دراخرت نیست وبراز دست رفتن دنیاغمگین نمی گردند چراکه درپیشگاه خداچیزی برای انان مهیاست که بسی والاتر وبهتراز کالای دنیاست دوستان خداوند کسانی اند ایمان اورده اند وتقوی پیشه کرده اند مراد از ولی کسی است که خداراباصفاتش می شناسدواز اوودستورات قران تبعیت ومواظبت می کند واز منکرات وغوطه ورشدن درشهوات ولذتهای فانی دنیوی دوری می شوید هر کرامتی که همراه ایمان ثابت وعمل صالح نباشد استدراج است یعنی غافلگیرکردن به طورتدریجی اهسته اهسته در اخراین بحث بی مناسب نیست که ازاین درس عبرت بگیریم ادع الی سبیل ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین نحل125ای پیغمبرمردمان راباسخنان استواروبجاواندرزهای نیکووزیبابه راه پروردگارت فراخوان وباایشان به شیوه هرچه نیکوتروبهتر گفتگوکن چراکه برتو تبلیغ رسالت الهی است باسخنان حکیمانه ومستدلانه واگاهانه وبگونه بس زیبا وگیرا وپیداوبرماهدایت وضلال وحساب وکتاب وسزاوجزاست بیگمان پروردگارت اگاهتراز همگان به حال کسانی است که از راه او منحرف وگمراه می شوند ویااینکه رهنمودوراهیاب می گردند

این ایه به مایادمی دهد که اسلام دین عقل ومنطق است وخداوند ماراامر می کند تا مردم راباحکمت منطق وعقلانیت به سوی اسلام دعوت کنیم ونه باخوارق عادات واظهارکرامات وبرهمین اساس است که امامان ومشایخ بزرگ امثال ربانی جنیدبغدادی احمدرفاعی وعبدالقادر گیلانی رضوان الله تعالی علیهم اجمعین گفته اند هرکسی که از شریعت نورانی اسلام اعتراضی داشته باشدودرمقابل به اظهارکرامت وخوارق عادات بپردازدگمراه وشکست خورده است زیراکه میزان ومعیارعلم به کرامت تبعیت اصحاب کرامت از شریعت اسلام است مکتوبات امام ربانی وبرهان موید امام رضاعی وفتح الربانی گیلانی وفقناالله تعالی لمافیه رضاه وخدمه عباده الصالحین ولخیرالدارین شیرین ترین کلمات نزدخداوند گفتن سخن حق است درمقابل حاکم ظالم

حکمت:

1-بزرگترین مصیبت این است که1-درمحیط شوخ طبعان وبذله گویان جدیت داشته باشد2-درمحیطی جاهل اگاه وعالم باشی 3-درمحیط ریاودورویی صراحت داشته باشی 4-درمحیط نافرمانی وفادارباشی

2-انسان وقتی می تواند به معنای واقعی کلمه عالم باشد که قبلا به معنای تام کلمه انسان بوده باشد

3-انسانهای شکست خورده دوگروهند:گروهی فکر می کنند و می اندیشند وعمل نمی کنند وگروهی دیگر عمل می کنند وتلاش می ورزنداما نمی اندیشند.

مارااز دعای خیر خود فراموش نکنید وصلی الله علی سیدناومولانامحمدوعلی اله وصحبه وسلم اجمعین.برگرفته از کتاب سادات نقشبندی

رسیدن ثواب و فضیلت قران به مردگان

 

بسم الله الرحمن الرحیم

قا ل النبی ((خیر القرون قرنی ثم الذین یلو نهم ثم الذین یلونهم))

پیامبر اکرم (ص)فرموده است بهترین روزگار برای شما روزگار من است پس از زمان من دو ره ای است که به دنبال من می اید.اشکار است که دوره اول قرنی است که پیامبر و اصحاب در ان می زیسته اند و قرن دوم روزگار زندگانی تابعین است و اگر عبارت ثم الذین برای بار سوم تکرار میشد بنابر اختلاف قرن سوم قرن تابعین میبود هر قرن صد سال است و از حضرت رسول روایت شده است روزی دست مبارکش را از روی نوازش بر سر یتیمی کشید و فرمود برو یک قرن عمر کن و ان یتیم صد سال عمر کرد.

بنابر این ضروری است که در زندگی همواره دنباله رو عالمان و مجتهدان و صالحان قبل از خود باشیم و در دین و مذهب و کردار نیکو و اخلاق شایسته از انان پیروی کنیم ان چنان که شاعر می گوید .فکل خیر فی اتباع سلف .و کل شر فی ابتداع من خلف

یعنی خیر و نیکی شما در پیروی از علما و پیشینیان شما است و گرفتاری و شر شما در دنباله روی و تبعیت کسانی است که پس از شما می ایند.قال النبی (ص)رتبه العلما التقوی و حلیهم حسن الخلق و جمالهم کرم النفس.یعنی رتبه علما تقوی است (با کمال علم به ان رتبه می رسد و زینت و زیور انها حسن خلق و اخلاق و جمال و زیبایی انان کرامت و عزت نفس است.بنا بر این باید علما و دانشمندان حاضر نیز با تقوی و پرهیز رتبه خود را ارتقا دهند و با حسن اخلاق شخصیت خود را زینت بخشند و دارای کرامت انسانی و عزت نفس باشند تا دچار لغزش و انحراف نگردد و الگوی شایسته برای افراد جامعه باشند

اللهم حبب الینا الایمان و زینه فی قلوبنا و کره الینا الکفر و الفسوق و العصیان و جعلنا من الراشدین.شیخ مغنی در کتاب شرح مسلم و اذکار نقل کرده است که ثواب تلاوت قران و فاتحه به مردگان میرسد و این فتوا را امام حنفی و امام مالک و امام احمد اختیار کرده اند اما امام شافعی که دارای دو فتوا بوده است قول قدیمش در بغداد  بوده است و بر اساس ان رسیدن ثواب قران به مرده را بپذیرفته است اما قول جدیدش در مصر بوده است و طبق ان ثواب قرائت قران به مرده را پذیرفته است.

امام نووی و بقیه پیروان حضرت شافعی در این موضوع شرعی با امام شافعی اختلاف نظر دارند به عقیده انان ثواب تلاوت قران به مرده میرسد امام الحرمین در چهارده مسئله و امام نووی در شش مسئله از مسائل و موضوعات شرعی قول و اجتهاد جدید امام شافعی را بر قول قدیمش برتری داده اند ابن صلاح محب طبری ابن ابی الدم صاحب ذخائر و ابن ابی عصرون گفته اند :هر انچه که نزد مسلملنان نیک و پسندیده باشد نزد خداوند نیز چنین خواهد بود امام سبکی فرموده است در حدیث برای مرده تاکید شده است هر گاه قصد و مراد قران خوان سود رساندن به مرده و کاستن از عذاب گناهان او باشد امری پسندیده است و نمی توان مانع ان شد .قاضی حسین نیز در این باره فرموده است جائز است که مسلملنان قاری و حافظ قران کریم را برای خواندن قران جهت انتفاع به مردها اجیر ابن صلاح شهرزوری استاد امام نووی فرموده است که ضروری است که قاری قران بگوید خداوندا ثواب تلاوت را به روح ان مرحوم که قران برای او خوانده ام برسانشیخ سبکی فرموده است ختم قران و قربانی برای مرده حتی بدون انکه وی در زمان حیاتش بدان وصیت نموده باشد صحیح است و به این استناد نموده است که ابن عمر (رض)عمره را برای رسول (ص)انجام داده بدون انکه پیامبر به ان وصیت کرده باشد امام غزالی در کتاب احیا علوم الدین از بزرگان پیش از خود روایت کرده است که بعد از فوت پیامبر (ص)مسلما نان برای ان حضرت بسیار حج به جایی اورده اند فقاعی فرموده است بدون وصیت پیامبر از طرف خودم ششصت حج برای ان حضرت انجام داده ام محمد بن اسحاق برای پیامبر (ص)بعد از فوتش ختم قر ان و قربانی انجام داده است اینها دلایلی هستند که بعد از فوت خویشان و نزدیکان ما برای انان قران و فاتحه بخوانیم و حج و قربانی انجام دهیم و خود راتقلید علمای خیرالقرون و بزرگان نامبرده نمائیم.مغنی جلد3ص70بحث وصیت.رسیدن ثواب و فضیلت قران به مردگان از دیدگاه امام فخر رازی در تفسیر کبیر 17-18امام فخر رازی (رح)در اخر سوره های یونس هود و یوسف در تفسیر خود فرموده است از کسانی که این تفسیر را مطالعه می نمایند خواهشمندم من و پسرم را که در غربت فوت نموده است از خواندن فاتحه محروم و بی بهره نکنند ما نیز از دعای خیر شما غافل نخواهیم شد.همچنین حضرت حنفی فرموده است :همیشه برای کسانی که به شما دانش و اگاهی امو خته اند از خداوند بخواهید که به رحم و مهربانی خود انان را مورد عفو و گذشت قرار دهد و برای انان قران بخواهید و هدیه کنید و از رفتن بر سر مزارشان کوتاهی نکنید.بسیاری از متفکران و روشنفکران سنی مذهب بر اثر کینه حسادت و بی تجربه ای که در میانشان حاکم است همچون پرنده کبک که دشمن هم نوعان خویش است هر روز اندیشه ای جدیدی را تبلیغ و منتشر می کنند گفتار و فر مایشات گهر بارپیشینیان ما که در دین و ایمان و یقین پیرو و دنباله رو پیامبر عظیم الشان اسلام بوده اند به هیچ وجه با فرموده ها با فرموده ها و فرامین خدا و پیامبرش مغایرت نداشته و از راه حق عدول نکرده اند ولی جماعتی با دروغ و تزویر در میان مومنین حقایق را به صورت سیاه و مبهم جلوه می دهند و باور راستین و منطبق با قران و حدیث را تبلیغ و ارشاد نمی کنند.اسلام دنباله روی دروغ و پلیدی نیست و برای زندگی انسان و هدایت و رهنمونی به راه راست برنامه ویزه ای دارد اما کسی که از خداوند نترسد و از هر انچه که نفس به وی دستور دهد پیروی نماید و نسبت به قبر و اخرت بی تفاوت باشد از سوی خداوند به درون و ذاتش این گونه الهام میشود که در این جهان فانی ارامش نداشته باشد و با کوله باری خالی از تقوا با بی ابرویی این جهان را ترک نماید بعد از فوت در سه مورد ارتباط مرده با دنیا قطع نمی شود (قال النبی (ص):اذا مات ابن ادم انقطع عمله الا من ثلاث صرقه جاریه و علم ینتفع من بعده و ولد صالح یدعوا له(صحیح مسلم ج11ص85)(تاج الاصول جلد1ص383)یعنی پیامبر اسلام فرنوده است هر گاه بنی ادم فوت کرد و از دنیا بیرون رفت غیر از سه مورد با دنیا قطع رابطه می نماید نخست نیکو های جاری همچون احیای اب بنای مسجد که برای انسان ها و افراد بعد از انان سود و منفعت داشته باشد دوم علم و دانشی که ادمیزاد را از فتنه و اشوب های پر پیچ و خم فراوان این دنیا برهاند همچون علوم فقه وم شرع یا علم پزشکی و سوم اولاد صالح که همواره از دعای خیرشان والدین را فراموش نکنند اشکار است که منظور از دعای خیر قرائت فاتحه و تلاوت قران است.

واضح است که از صدقات بعد از مرگ دعا و مناجات نفع و سود زیادی به مرده می رسد بنا به فرموده خدا و پیامبر و دانشمندان علم شریعت دعا و قرائت قران و فاتحه به اجماع اهل سنت و جماعت به افراد و مردگانی که از این عالم خارج شده و اکنون در قبر هستند می رسد در صورتی که زندگان ثواب و رحمت ان امر نیک و پسندیده را به قصد شادی روح وی برایش هدیه کنند اما گروهی به استناد ایه شریفه (و ان لیس للا نسان الا ما سعی )ادعا می کنند تنها کردار و عمل انسان که در دنیا انجام داده در روز قیامت به داد انسان می رسد اما در واقع خطاب این ایه به انسان هایی است که قبل از ظهور اسلام زیسته اند و شامل مومنینی که با ایمان از این دنیا خارج شده اند نمی شود ابو العباس ابن تیمیه گفته است هر کس چنین اعتقادی داشته باشد که ادم بعد از مرگ به غیر از کردار خود سود و منفعتی دریافت نمی کند یعنی برای قبر و اخرت فقط همان کرداری که در زمان حیاتش انجام داده توشه اخرت اوست و خیرات و صدقات زندگان به وی نمی رسد چنین کسی در واقع اجماع و قانون اهل سنت را زیر پا گذاشته است و این هم نص گفته ی خود امام (:من اعتقد ان الانسان لا ینتفع الا بعلمه فقد خرق الاجماع){و قال الشافعی (رض)و واسع فضل الله ان یصیب المصدق ایضا و من ثم قال اصحابنا یثن له نیه الصدقه عن ابویه مثلا(ای او عن مشایخه )فانه تعالی یثیبها و لا ینقص من اجره شیا}تحفه المحتاج جلد 7ص72-73

همچنین امام شافعی فرموده است فضل و بزرگواری پروردگار نسبت به کسی که در حق پدر و مادرش و دیگران احسان و نیکی می کند گسترده است از این رو اصحاب ما گفته اند برای کسی که قصد احسان و نیکی دارد سنت است که صدقه و احسان خود را برای والدینش و دیگران پیران و نیاکان انجام دهد پس پروردگار نیکی و احسان را که فرزند به نیت والدین انجام داده به انها می رسد و حتی اندکی از اجر و پاداش معنوی ان کاسته نمی شود (و قد نص الشافعی و الاصحاب علی ندب قراءه ما تیسر عند المیت و الدعا عقبها ای لانه للا جابه و لان المیت یناله له برکه القراه کالحی الحاضر.تحفه جلد 7صفحه 74.امام شافعی و یاران وی فرمو ده اند خواندن قران که ممکن باشد برای میت ممکن است چون در ان موقع انتظار می رود قران و دعا مورد اجابت پروردگار قرار گیرد و برکت و ثواب خواندن قران همچون انسان حاضر (زنده )به مرده هم می رسد.قال عبد السلام فی بعض فتا و یه لا یجوز ان یجعل ثواب القراءه للمیت لانه تصرف فی الثواب من غیر اذن الشارع .عبد السلام در بعضی از فتاوی خود می گوید جایز نیست که انسان ثواب قرائت قران را به مردگان هدیه کند زیرا این کار تعرف در نیکی و خیرات بدون اذن و رضایت شارع (پروردگار )است.

اهدا ثواب قرائت قران به مرده می رسد و مشروع است و خواندن سورهع فاتحه علی الخصوص برای اموات اشکالی ندارد برای اینکه در نماز میت خوانده می شود و پیامبر ان را به عنوان دعا و تعویذ در نظر می گرفت و فضائل متعددی دارد محمد بن عبد الوهاب نجدی در کتاب احکام تمنی الموت در ضمن مو افاتش در بخش دوم که فقه است مجلد 2ص72حدیث مرفوعی را از ابو هریره نقل می کند که هر کس وارد قبر ستان شد و سوره فاتحه و اخلاص و الها کم التکاثر را بخواند و بگوید :خدایا ثواب انچه را که خوتندم نثار اهل این قبرستان از مومنین و مومنیت کم روز قیامت شفیع او خواهد بود و بنا به فرض عدم روایتی در این مورد قرائت ان بدعت نیست چون بدعت هر فعلی که در باره قران و سنت و اجماع و قیاس نباشد و تحت یکی از اصول و قواعد اسلام واقع نشود.و حکی القرطبی فی التذکره انه روی فی المنام بعد وفاته عن ذلک و قال کنت اقول ذلک فی الدنیا و الان بان لی ان ثواب القراءه یصل الی المیت کمذهب الائمه الاربعه.تحفه جلد 7 ص73.شیخ قرطبی در کتاب تذکره این گونه نقل کرده است که شیخ عبد السلام بعد از فوتش در خواب دیدند از وی پر سیدند چرا گفتی ثواب قرائت قران به مرده نمی رسد گفت در دنیا چنین گفتم ولی امنون برایم اشکار شده است که ثواب خواندن قران و فاتحه همچنان که امام حنفی و امام مالکی و امام احمد حنبلی و امام شافعی فرموده اند به مرده می رسد .حضرت رسول از امتش خواسته است که به دنبال هوا و هوس و ارزوهای نفس و شیطان نروند و از کسانی که راه راست را فراموش نمو ده اند پیروی ننمایند و همواره دنباله رو اصحاب و یاران و اهل بیت ان حضرت باشند فرموده است یاران و اصحاب من همچون ستارگان هستند روشن و رو شنی بخش هستند به هر کدام از انان اقتدا کنید هدایت یافته اید و راه حق را طی کرده اید و راه را گم نخواهید کرد در دنیا و اخرت (عن النبی ترکت فیکم امرین لن تضلوا ما تمسکتم بهما کتاب الله و سنتی )رواه الامام مالک پیامبر (ص)فرمود دو چیز گران بها در میان شما بر جا گذاشتم که اگر به انها تمسک جوئید گمراه نخواهید شد :اول کتاب خدا که به وسیله ی وحی نازل شده و دوم سنت و روش و رفتار پیامبر خدا (ص)قال النبی ص انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی احدهما اعظم من الاخر کتاب الله حبل الممدود من السما الی الارض و عترتی اهل بیتی رواه الترمذی .پیامبر ص فرمود پس از مرگ دو چیز ارزشمند در میان شما بر جای می گذارم تا به انها توصل کنید و به وسیله انها هیچ کس از شما پس از من در دین و دنیا گمراه و سر گردان نشود اولین و مهمترین انها کلام خداوند است کهع همچون ریسمانی به وسیله وحی از اسمان به زمین نازل شده است و دوم اهل بیت من و منظور ان حضرت از اهل بیت افرادی هستند که خداوند در سوره احزاب ایه 33 انان را معرفی نموده است همانا خداوند می خواهد گناه و پلیدی را از شما اهل بیت پیامبر دور کند و مشیت خداوند بر این خواسته استوار است که شما را از گناه ضلالت و گمراهی در امان دارد .

ابن حجر در کتاب صواعق از امام احمد نقل کرده است که این در حق پنج نفر حضرت علی فاطمه حسن و حسین پیامبر ص نازل شده است و برخی از مفسرین بر این باورند که این ایه در حق ال عبا علی فاطمه حسن و حسین نازل شده است همچنان که بوصیری می فرماید (مسلم روایت فرموده است )روزی حضرت رسول با عبایی پشمین اراسته و پر از نقش و نگار از منزل خارج شد در ان هنگام حضرت علی و فاطمه و حسن و حسین هر کدام به ترتیب امدند و داخل عبای پیامبر جایی گرفتند سپس پسامبر فرمود اینان اهل بیت و بر گزیده من هستند خداوندا پلیدی و گناه را از انان دور کن و به بهترین وجه پاک و اراسته گردان .تلاوت قران و رفتن بر سر مزار پدر و مادر )فرزندان نباید هیچ گاه از رفتن بر سر مزار والدینشان و قرائت قران غافل شوند چون فرزندان قطعه ای از جسم والدین هستند همچنان پیامبر ص فرموده است فاطمه پاره ای از من است از پیامبر پرسیدند که ایا احترام و ارج نهادن والدین توسط فرزندان تنها در این جهان کفایت می کند و پس از مرگ فرزندان مسئو لیتی ندارند قال رسول الله ص ولا یختص برهما بحال الحیاه بل یکون بعد الموت .تفسیر مراغی سوره اسرا جلد 5پیامبر ص فرمود خیر تکریم و احترام اولاد مختص به زندگی در این جهان نیست پس از مرگ نیز اولاد پدر و مادر خود را از احسان و نیکی بهره مند سازند .در واقع دستوراتی که در قران و سنت و احکام شرعی پیرامون تمام حواشی و موضوعات اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی امده است توسط اصحاب و اهل بیت و امامان اهل سنت و با محک علم و اگاهیشان سنجیده شده و برای ما مسلملنان روشن تر و اشکارتر شده است انان از مشورت و همفکری در مسائل دینی بهره گرفته اند تا ما در امورات دین و دنیا هیچ گونه مشکل و معضلی نداشته باشیم و از هوی و هوس بیگانه و تفرقه اندازان پیروی نکنیم.السلام علیکم و رحمه الله و برکاته التماس دعای خیر

تحریف کتاب های اهل سنت و جماعت به دست وهابیان

[بسم الله ارحمن الرحیم]

((تحریف کتابهای اهل سنت و جماعت به دست وهابیان))

{{تقدیم به همه جویندگان راه حق و حقیقت}}

الحمد لله الذی جعلنا خیر امه و امرنا ان نکون مع الصادقین و الصلاه و السلام علی خیر خلقه محمد الذی بشرنا ((المر مع من احب))و اوصانا (الرجل علی دین خلیله فلینظر احدکم من یخالل)و علی اله و اصحابه نجوم الهدایه.

سپاس و ستایش خداوند را، ودرود و سلام برروح و روان رهبر عظیم الشان دین مبین اسلام حضرت خاتم الانبیاء و اهل بیت و یاران فداکارش.

در این عصر و زمان که دشمنان اسلام به هر وسیله ای که برایشان مقدر باشد برای از بین بردن اسلام به کار میگیرند و از ان دریغ نمیکنند و مسلمانان نیز برای حفظ و حمایت ان سعی و تلاش خود را می کنند . اما در میان مسلمانان ، کسانی هستند که به ظاهر تابع و حامی اسلامند اما وقتی که به اعمال و افکارشان نگاهی می اندازیم می بینیم که ضرر وزیان اینها از دشمنان اسلام بیشتر است و به ظاهر مسلمانی خود و با ندای قران و سنت تیشه ای برداشته اند و به ریشه اسلام می زنند و اسلام را به طور تدریجی در میان ما از بین می برند.

 منظور ما از تبلیغات وهابیت  همه فرقه ها یعنی سلفیت و حزب الاخوان و خود وهابیت هستند. ما نیز در اینجا به گوشه ای از تحریفات این فرقه نسبت به کتابهای اهل سنت و جماعت می پردازیم.

 (یکی از کارهایی که وهابیان انجام می دهند هر کتابی را که بخواهند مصادره و یا ان را می سوزانند به عنوان مثال در منطقه عربستان هر کتابی که بحث مذهبی در ان باشد(( یعنی چهار مذهب اهل سنت وجماعت )) نباید وجود داشته باشد و باید از کشور عربستان خارج شود چون به نظر و فکر و عقیده پلید انها چهار مذهب از دین خارج است و ادعای انها کتاب و سنت است و خیال می کنند که چهار مذهب از قران و سنت خارج است نعوذ بالله من ذلک. در عربستان انتشاراتی به اسم مکتبه العربی وجود داشت که همه کتابهای ان را سوزاندند و جالب این جا است که کتابهای سید قطب رئیس حزب اخوان المسلمین تا این اواخر نباید  فروخته می شد چون عربهای عربستان به فکر عیاشی و راحت طلبی هستند ولی کتابهای سید قطب بر خلاف اعتقادات انها از جهاد و انفجارات سخن می گوید {الهم ادفع الظالمین بالظالمین}یکی دیگر از کارهای انها کتابها را تجدید چاپ می کنند نه برای اینکه خدمت کنندبلکه  برای اینکه انها را تحریف کنند یا از کتاب ها چیزی را حذف یا به ان اضافه کنند به عنوان مثال کتاب صحیح بخاری را چاپ کرده اند وبعضی ار احادیث ان را حذف کرده اند و نگفته اند که بعضی از احادیث ان را حذف کرده ایم و یا برای نوشتن تعلیقی بر یک کتاب ان را تجدید چاپ می کنند {چون دشمن این کتاب ها که در حقیقت دشمن اسلام هستند از انها حمایت می کند}[به عنوان مثال عبد العزیز بن باز که یکی از داعیان بزرگ وهابیان در عربستان سعودی بود در تعلیقی که بر شرح بخاری جزءدوم صفحه 95چاپ دارالمعرفه بیروت داشته بود  صحابی جلیل القدر بلال بن الحارث المزنی را به کفر و شرک متهم می کند به خاطر اینکه این شاگرد رسول الله در هنگام قحطی ای که در زمان خلیفه دوم حضرت عمر بن الخطاب روی داد به زیارت قبر شریف حضرت رسول اکرم (ص)رفته و به ان توسل جسته است .و این گونه اتهام ها نه تنها از شاگردان بلکه از استاد انها احمد بن تیمیه حرانی نیز سرزده است انجا که عبد الله بن عمر رضی الله عنهما (شخصیتی که رسول خدا برای صلاحیت و معروف بودن در علم و فهم و ورع برای او شهادت می دهد )را در کتاب اقتضاء الصراط المستقیم صفحه 390چاپ دار المعرفه بیروت به دلیل تبرک جستن این صحابه از اماکنی که رسول خدا در انجا نماز خوانده است را به کفر و شرک متهم ساخته است ان جا که می گوید این کار صحابی وسیله و سببیست برای شرک به خداوند] { شما را به خدا ایا صحابی ای که رسول خدا انها را تربیت کرده است از شرک و سبب شرک متوجه نشدند ولی این گونه اشخاص از ان متوجه شدند.برای شناخت این گونه افراد به کتاب الوهابیه فی العراءمقارنه عقیده الوهابیه بعقیده الیهودمراجعه شود}

شیخ محمد نوری در کتابش به نام ردود علی شبهات السلفیه صفحه249می نویسد : (که نعمان پسر علامه الوسی در تفسیر پدرش که تفسیر مهم و مرجعی بزرگ است دست به تحریف زده است که اگر این تحریف را در تفسیر پدرش انجام نمی داد ،تفسیرش منبع و مرجع بزرگی برای مسلمانان  قرار می گرفت .

((نعمان که دست به این تحریف زده است ،وهابی است و کتابهایی را بر علیه اعتقادات اهل سنت و جماعت نوشته است و البانی نیز تعلیقاتی بر ان کرده است ))

زمانی که نعمان در تفسیر پدرش اعتقاداتی را مخالف اعتقاد خود می بیند ان را تحریف و حذف کرده است .

علامه الوسی در تفسیر خود بر ایه (فالمدبرات امرا)ارا علما را ذکر می کند و می فرماید منظور از این ایه شریفه عبارت است از نفوس فاضله و ارواح اولیا الله و مردان بزرگ خداست و با توسل کردن به انها خداوند به فریاد شخص میرسد و شخص سوخته شده را نجات می دهد و به وسیله انها باران می باراند و مردم را نصرت و یاری می دهد .علامه الوسی می فرماید تمام این کارها به خاطر (کرامتا له )کرامت و بزرگی ان شخص ولی است .وهابی ها نرم افزار ی را درست کرده اند که در ان تفسیر های زیادی وجود دارد از جمله این تفاسیر ،تفسیر الوسی است که متاسفانه سوره نازعات را که در ان بحث توسل به ارواح اولیا وجود دارد را حذف کرده اند .

((لازم به ذکر است که علامه محمود الوسی از مریدان شیخ مولانا نقشبندی بوده است ))

وهابیها در تفسیر کشاف (هر چند که از علمای معتزله است )در ایه (وجوه یومئذ ناضره الی ربها ناظره-ایه22-23سوره قیامه )تفسیری که امام زمخشری نوشته است را حذف و هر انچه که طبق اعتقادات خودشان است  رادر انجا نوشته و بجای ان قرار داده اند.

و در کتاب مغنی امام ابن قدامه حنبلی که در ان بحث استغاثه شده است را در تجدید چاپی که انجام داده اند ان موضوع را در ان کتاب برداشته و حذف کرده اند .

و امده اند صحیح مسلم را تجدید چاپ کرده و احادیثی را که بحث صفات خدا را می کند را حذف کرده اند{لازم به ذکر است که در تمام کتابهای چاپ شده نمی توانند این تحریفات را انجام دهند چون به طور کلی اسرار انها فاش میشود ومسلمانان به تحریفات انها پی می برند اما با چاپ کردن جزوه های کوچک وپخش کردن انها بین مردم کم کم عقاید باطل و تحریفات خود را بر علیه کتابها اقدام می کنند تا اینکه بتوانند فکر سمی که در ذهن دارند را به طور کلی انجام دهند} تا حدی می توانند در ان کتابها تحریف ایجاد کنند.   ویکی دیگر از تحریفات انها اذکار امام نووی است که در دار الهدی ریاض زیر نظر وزارت اوقاف عربستان به چاپ رسیده است ،فرمایش امام نووی را تغییر داده اند . امام نووی می فرماید ((فصل فی زیاره قبر رسول الله صلی الله علیه و سلم واذکارها)) اما وقتی که این کتاب را تجدید چاپ کرده اند موضوع ان را به این شیوه تحریف کردند((فصل فی زیاره مسجد رسول الله صلی الله علیه و سلم واذکارها)).وواقعه ای که مفسرها ان را در سوره نساء ایه 64(ولو انهم اذ ظلموا انفسهم جاوءک فاستغفروا الله واستغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحیما))ذکر کرده اند( به این شیوه که شخصی به نام عتبی بعد از فوت حضرت رسول (ص) به زیارت حضرت می رود وبه حضرت توسل و طلب شفاعت میکندوالخ...) که امام نووی نیز ان را در کتاب خود ذکر کرده است را حذف کرده اند برای اطلاع بیشتر به تفاسیر (ابن کثیر و قرطبی)مراجعه شود .

امام نووی در کتاب ریاض الصالحین در فصل کتاب الجنائز فرموده است که اگر انسان برای میت قران بخواند ثوابش به میت می رسد و اگر تمام قران را بخواند اولی وبهتر است که وهابیها امده اند تعلیقی بر ان نوشته اند که این سخن امام نووی مخالف ان سخنی است که در کتاب مجموعش وجود دارد ، در حالی که وقتی به کتاب مجموع امام نووی رجوع می کنیم انجا نیز رسیدن ثواب قران به میت را تثبیت می کند .وخبر ندارند که عده ای از علمای اهل سنت و جماعت ما اینگونه تحقیقات را انجام می دهند ونمی گذارند به کتابهای مرجع ما اهانت شود.

و در کتاب الابانه فی اصول الدیانه که امام اشعری ان را نوشته است به طور کلی بحث (استواء) را که مخالف اعتقاد انها است را تحریف واعتقادت باطل خود را که نعوذ بالله جسمیت را برای خدا ثابت میکنندرا در انجا قرا رداده اند.

ناصر الدین البانی و زحیل شاویش با همدیگر تحریفی بر کتاب معید النعم امام سبکی کرده اند که ابن ابی العز به اصطلاح شرحی بر کتاب عقیده طحاویه کرده که در حقیقت سخنان امام طحاوی را تحریف کرده است وخیلی چیزهای زیادی ازبدعت را به ان افزوده است. و ناصر الدین البانی و زحیل شاویش برای حفظ ابروی ابن ابی العز متن کتاب امام سبکی را تغییر داده اندتا با سخنان ابن ابی العز ربط داشته باشد وبگویند که بله امام سبکی نیز با ما در مورد تجسیم خداوند هم عقیده است در حالی که امام سبکی یکی از ان علمایی بوده که به مبارزه با ابن تیمه در مورد تشبیه و تجسیم خداوند به مبارزه بر خاست.

{لازم به ذکر است که البانی هرکتابی را که می نوشت، زحیل شاویش ان را چاپ می کردو با هم رفاقت خوبی داشتند اما در اخر طبق تحقیقاتی که انجام شده است زحیل دشمن البانی گشت و با اعتقادات ان مخالف گشته و به مبارزه با ان برخاست}

وهابیان امده اند کتاب ریاض الصالحین را ترجمه و چاپ کرده اند و در انجا که امام نووی می فرماید سنت است بر مرده قران خوانده شود را اصلا ترجمه نکرده اند.

عزیزان در طول تاریخ هرکس امده باشد تا کتابی را حتی نفد کند عین فرموده و متن ان کتاب را ذکر کرده است و بعدا ان را نقد کرده اند، اما این وهابیان از خدا نترس فرمایش علمای بزرگ ما را حذف کرده اند وحتی به ان افزو ده اند و نگفته اند که این جا این بلارا بر سرش اورده ایم.

وهابیان امده اند کتابهای مرجع را با شعار اسان نمودن برای مردم فرموده ان بزرگواران را که بر خلاف اعتقادات خودشان است را حذف نموده اند .

و یکی دیگر از خیانت های وهابیان این است که کتاب فرقان القران شیخ عزامی که شرحی بر اسما و صفات است  که اراءعلمای اهل سنت و جماعت را طبق مذهب امام ابوالحسن اشعری و ابو منصور ماتریدی را در ان جمع اوری کرده است و علمای اهل سنت و جماعت نیز مقدمه و تعلیقاتی بر ان نوشته اند . اینها(یعنی وهابیان)امده اند تمامی مقدمه و تعلیقات ان را حذف کرده اند.

یکی دیگر از خیانت های وهابیان ان است که خود  کتابهایی را تالیف و چاپ کرده و ان کتاب ها را به بزرگان خود نسبت می دهند مثلا کتابی را به عنوان دقائق التفسیر تالیف کرده و ان را به ابن تیمیه نسبت داده اند اما وقتی که بر این مسئله تحقیق کرده می شود معلوم میشود که ابن تیمیه اصلا در طول زندگی خود تفسیری ننوشته است.

امام بیهقی که یکی از علمای بزرگ اهل سنت و جماعت است کتابی به عنوان اسماء و صفات دارد . وهابیها امده اند برای اینکه با امام بیهقی منافسه کنند خودشان کتابی به نام اسماء و صفات را نو شته اند که اعتقادات باطل خود را در انجا بیان کرده اند وان را برای به شک انداختن مسلمانان به بازار عرضه می دهند و مردم را به گمان اینکه کتاب مولفش امام بیهقی است، فریب می دهند .

یکی دیگر از خیانتهای وهابیان این است که انتشاراتی که کتابهای اهل سنت و جماعت را چاپ و پخش می کنند را بعد از تهدیدهای مکرر انها را مجبور به چاپ کتابهای خودشان می کنند مثلا در اردن انتشاراتی به نام امام نووی وجود دارد که مختص چاپ کتابهای اهل سنت و جماعت است اما با تهدیدهای وهابیان مجبور شدند کتابهای آنها را نیز چاپ ومنتشر کنند و باید کتابهایی را چاپ ومنتشر کنند که با عقیده انان سازگار باشد.

و کتاب امام ذهبی به نام سیر اعلام النبلاء که بحث زندگی اولیاءالله و عارفان بزرگ را می کند که تقریبا 20 جلد می باشد  را نیز تحریف کرده اندبه این شیوه که  و هابیان امده اند ان کتاب را در 13 جلد چاپ کرده اند و جلد اخیر ان را که بحث ابن تیمیه در ان است که می فرماید ابن تیمیه شخصی گمراه و گمراه کننده است را چاپ نکرده اند .

یکی دیگر از خیانتهای وهابیان این است که کتابهایی را که طبق اعتقادات خودشان است را مینویسند و چاپ می کنند و انها را به صورت مجانی  به مردم ارائه می دهند هم چنان که زائرین بیت الله الحرام اگاهی دارند که چگونه در عربستان کتابها را به صورت مجانی در اختیار انها قرار می دهند و اعتقادات پلید خود را بوسیله زائرین به اقصی نقاط جهان می رسانند.

ابن تیمیه کتابی دارد به عنوان فتاوی ابن تیمیه که در یکی از جلدهای ان بحث تصوف و شفاعت و عرفان را می کند ووهابیان نرم افزاری را برای این فتاوی درست کرده اند اما در دراین نرم افزار ان جلدی که بحث تصوف و عرفان و شفاعت است را در ان نرم افزار وارد نکرده اند((عزیزان وهابیان حتی به علماء خودشان هم رحم نمی کنند وبه انها خیانت می کنند چه برسد به علمای اهل سنت و جماعت .دیگر همین قدر باید از انها انتظار داشت)) .

شخصی به نام شیخ عبدالله هرری که یکی از علمای بزرگ عصر حاضر است در رد وهابیت و اعتقادات ضد اسلامی کتابهایی و نوارهایی به عرصه ظهور گذاشته است اما و هابیان خیانتکار امده اند در سخنرانیهای ان تحریف و تغییر ایجاد کرده اند و هرجایی را که به هوی و هوس خودشان نمی خورد را حذف کرده اند و به همان شیوه تحریف شده به جامعه تحویل داده اند . چون که وهابیان از خدا که نمی ترسند و از روز محشر که خداوند می فرماید( یوم تبلی السرائر) باکی ندارند .

و جنایتی دیگر وهابیان عربستان این است که قبرهای مبارک صحابه که مورد احترام تمام مسلمانان است و اسم ان اصحاب بر ان مقبرها نوشته شده بود را با خاک یکسان کرده اند اما کعب بن اشرف که یک شخص یهودی ای است سالم مانده و مثل یک اثار باستانی از ان احترام گرفته می شود و زمانی که سفیران هند و پاکستان به عربستان رفته و این وضع را مشاهده کردند از دولت عربستان تشکر و قدر دانی کردند.{اثار صحابه حضرت رسول اکرم (ص) را ویران اما اثار یهودیها را اباد می کنند){ از شاگردان همفر که جاسوس انگلیسی بود چه انتظاری بایدداشت}.

یکی دیگر از خیانتهای وهابیان به اسم حضرت رسول این است که در زمان قدیم وقتی که بزرگان دین به روضه مبارک حضرت رسول (ص) سلطه داشتند در انجا(بر روی دیوار روضه)نو شته ((یا الله)) و ((یا محمد))را مشاهده می کردند اما حالا طبق تحریفات وهابیان لفظ ((یا محمد)) را به لفظ ((یا مجید)) تبدیل کرده اند.{چرا با محمد(ص) اینقدر دشمنی دارید}.

یکی دیگر از خیانت های وهابیان به تفسیر جلالین است .امام سیوطی در سوره فاتحه در تفسیر ایه (غیر المغضوب علیهم ولاالضالین)می فرماید که منظور یهود و نصاری است اما این خیانت کاران تفسیر ان امام بزرگوار را تغییر و به هوی و هوس خودشان به معنای منحرفین تفسیر کرده اند .

جنایتی دیگر به تفسیر علامه صاوی است انجاکه علامه صاوی در مورد طلاق ثلاثه می فرمایند کسی اعتقاد به واقع شدن یک طلاق با لفظ ثلاثه را ندارد مگر ان شخص گمراه است و این  را نیز (واقع شدن یک طلاق با لفظ ثلاثه ) کسی جز ابن تیمیه نگفته است در حالی که خود را نیر به مذهب حنبلی نسبت می دهد که در واقع چنین نیست. اما وهابیان این گفته علامه صاوی را در تفسیر او حذف و برداشته اند .

باز هم در تفسیر علامه صاوی که علامه در تفسیر خود در سوره فاطر ایه 7می فرماید :(این ایه در حق خوارج نازل شده است انهایی که تاویل قران و سنت را تحریف می کنند و با این تاویل باطل خود خون و مال مسلما نان را حلال کرده اند که نظائر انها نیز مشاهده می شود و انها فرقه ای هستند در سرزمین حجاز که به انها وهابی میگویندالخ..)
اما وهابیان امده اند در چاپهای جدید ان جمله ای که در حق وهابیان گفته است را حذف و ان جمله را طوری به خوارج نسبت داده اند که انسان فکر ش را نمی کند .الحمد لله  دین اسلام  دلسوزانی را دارد که خیانتهای این خیانتکاران را فاش و مسلمانان را اگاه سازند.

امام نووی کتابی به نام اربعین النوویه دارد که شخصی به نام شبشیری امده شرحی بر ان نوشته است .اما وهابیان امدهاند ان شرح را به نام یکی از دست اندر کاران خودشان نسبت دادهاند و نام ان کتاب را جواهر الطحطاویه فی شرح اربعین النوویه گذاشته اند انجا که امام شبشیری بحث فوقیت که در ایات و احادیت هم ذکر شده است را طبق اقوال علماء اهل سنت و جماعت تفسیر و شرح کرده است اما انها در ان کتاب فوقیت را به معنای قهر و استیلاء معنا کرده اند و فرمایش امام شبشیری و اقوال علمای اهل سنت و جماعت را تحریف کرده اند.

حدیث مشهوری که حضرت رسول اکرم (ص) می فرماید : (ما بین قبر و منبر من باغی است از باغهای بهشت.) اما وهابیان امده اند حدیث را به شیوه زیر تحریف کرده اند که گفته اند((ما بین مسجد و منبر من باغی است از باغهای بهشت)) چون این وهابی ها زیارت قبر حضرت رسول را درست نمی دانند و ان را شرک و زائر ان را مشرک  میدانند {نعوذ بالله من ذلک))

عزیزان این قطره ای از دریای خیانت و هابیان بود که ما با استفاده از سایتهای اهل سنت و جماعت و مطالعه کتب انها ان را کشف کرده ایم و بنا بر ایه (کنتم خیر امه اخرجت للناس تامرون بالمعروف و تنهون عن المنکر) ان را به خدمت مسلمانان حقیقت جو عرضه کردیم (( و ما علینا الا البلاغ المبین)) و کسی را نیز اجبار به قبول ان نمی کنیم .ما به روز حساب و جزا ایمان داریم و یقین داریم که روزی باید در مقابل خداوند جواب پس بدهیم ، پس خود را برای ان روز اماده سازید.

{{والسلام علی من التبع الحق و الهدی}}

ما را از دعای خیر خود فراموش نکنید.

عرفان و طریقت از دیدگاه دین و شریعت

بسم الله الرحمن الرحیم

 تقدیم به همه جویندگان راه حقیقت

روی احمد و مسلم (رضی الله عنهما)انه ص قالت لا یقعد قوم یذ کرون الله الا حفتهم الملائکه وغشیتهم الرحمه و نزلت علیهم السکینه و ذکر الله فیمن عنده.امام احمد و مسلم روایت کرده اند که پیامبر ص فرموده است اگر جمعی از مومنان برای ذکر و یاد خداوند گرد هم ایند فرشتگان نیز دور انان را جمع می شوند همچنین رحمت و برکت خداوند بر انان نازل شده و شامل حالشان می شود متانت و ارامش خداوند بزرگ هم از انان یاد می کند البته بسیار بیشتر از انچه انان از خداوند یاد کرده اند.

و روی ابو داوود عن النبی ص قال لئن اذکر الله تعالی مع قوم بعد صلاه الفجر الی طلوع الشمس احب الی من الدنیا و ما فیها.ابو داوود روایت کرده که حضرت رسول فرموده است ذکر و یاد خداوند همراه با جماعتی از مومنین بعد از نماز صبح تا طلوع افتاب برای من بسیار خوشایند تر از این جهان و هر انچه در این جهان است می باشد.قال النبی ص اذا مررتم بریاض الجنه فارتعوا قالوا و ما ریاض الجنه یا رسول الله قال حلق الذکر.حضرت رسول فرموده است هر گاه به باغچه های بهشت رسیدید از انها بهره بگیرید و از موهبتهای ان بچشید اصحاب عرض کردند ای پیامبر خدا باغچهای بهشت چیست فرمود حلقه های ذکر و یاد خدا است.

عرفان یا علم باطن از نظر قدر و منزلت علمی از مهم ترین دانش های اسلامی است و خداوند نیز کسانی را که وارد طریقت و عرفان می شود پس از پیامبران بر تمام مخلوق و بندگان برتری داده است همچنین خداوند قلب اهل عرفان را به معدن و سر چشمه اسرار خویش تبدیل می کند. طیبی فرموده است برای همه مسلما نان چه انان که عالم و اگاهند و چه انان که علم ندارند ضروری و واجب است با اهل عرفان و طریقت مراودت و همنشینی نمایند تا از افات درونی و مشکلات و گرفتاری های مادی پرستی و دنیا دوستی پاک و منزه گردند و قلب و درونشان به محک علم لدنی پاک و اراسته گردد نیز فرموده است و علمناه من لدنا علما.یعنی از طرف خودمان علم خاصی را که جز از طریق وحی نمی توان به هیچ طریقی دیگر فهمید بدون استفاده از معلم ویا راهنمایی مرشد به خضر اموزش دادیم این علم خلاصه تمام علوم و دانش هایی است که نزد خداوند می باشد این دانسته ها از نظر سطح علمی و درجه اهمیت با هم متفاوتند و معلومات هر کس به اندازه مشیت و تقدیر خداوند است بعضی از علما فرموده اند عالم ان نیست که برخی کتب و منابع را حفظ کند و هر انچه را از بر نموده فراموش کند جاهل و نادئان شود بلکه عالم واقعی ان است که هر گاه بخواهد بدون از بر نمودن و فرا گرفتن ان را از خداوند بگیرد این است علم ربانی و اشاره خداوند در ایه 118سوره حج موید همین موضوع است.

برخی دیگر از علما فرموده اند خداوند متعال افراد و انسان هایی ترس او را در دل دارند از برخی اسرار خود اگاه می کند و شایسته است که بپذیریم تمام علوم از جانب خداست اما برخی از علوم به شیوه تعلیم و فراگیری اموخته می شود و دسته علم دیگر لدنی است و ان راز ی از اسرار خداوند است که پروردگار در دل و درون و احباب و دوستان خود قرار می دهد و ملایک و انسان های عادی به ان تصرف و اگاهی ندارند .

ابی سعید خراز فرموده است وارد مسجد الحرام شدم فقیری را دیدم که دو خرقه جامهی وصله و پینه زده بر تن داشت با خود گفتم این چنین افراد فقیری سر بار جامعه هستند از دور مرا صدا زد و گفت خداوند متعال از انچه در درون و نفس شما می گذرد اگاه است بنابر این از فساد و غیبت و نسبت نا روا بپرهیزید.فاستغفرت الله فی سری فنادانی و هو الله یقبل التوبه عن عباده (شوری ایه 25)ثم غاب عنی و لم اره(احیا علوم الدین جلد سوم ص27)ابی سعید می گوید در جا از نیت نادرست ذهنی ام که نسبت به ان در ویش روا داشته بودم پشیمان شدم و از خداوند طلب امرزش کردم ان مرد دوباره مرا خواند و گفت خداوند توبه ی واقعی اهل ایمان است را می پذیرد انگاه از دیده ام نهان شد و دیگر او را ندیدم .حیات و جهان هر دو بی وفاست 0فنا را طلب کن که اخر فناست.شیخ سعدی .

طیبی فرموده است :اگر مومنی انسان اهل عرفان و طریقت نیافت و در میهن و دیار خویش با چنین انسانی بر خورد نکرد ضروری است برای یافتن اهل عرفان و طریقت به دیگر ممالک و کشورها برود تا امراض و افات درونیش را به واسطه طریقت و عرفان انان علاج نماید پیداست که علاج بیماری های درون هر انسان مومنی واجب و ضروری است (و ما لا یتم الواجب الا به فهو واجب )

امام احمد (رح )خطاب به پسرش فرمود از همنشینی با اهل عرفان و طریقت چون ایشان جاهل و به احکام دینشان نا اگاهند اما هنگامی که با ابا حمزه بغدادی دیدار نمود امام احمد از فرموده خود پشیمان شد و به پسرش فرمود با اهل طریقت و عرفان همنشینی کن چون ایشان نسبت به ما در علم من لدنی که از درونشان بر خواسته برتری دارند و شب بیداری می کنند و سجده و قیام می نمایند و بسیار در مسجد و خا نقاه ها و احیای سنت های ارزشمند پیامبر اسلام ص مشغول هستند .

ان النبی بینما هو جالس فی المسجد و الناس معه ای حوله فی طاعه الله من ذکر و قران .حضرت رسول در مسجد نشسته بود اصحاب و یارانش همراه او در طرف ایشان جمع شده و به ذکر خدا و تلاوت قران مشغول بودند که این امر گویای ضرورت و اهمیت و ذکر و یاد خدا برای ما مسلما نان است .کتانی فرمودهخ است فراست کنجکاوی و پزوهش اهل عرفان یکی از نشانه های ایمان است نقل است که امام احمد حنبل به نزد بشر حافی می رفت و برای وی اکرام و احترام فراوان قایل می شد دوستان و شاگردان امام به ایشان گفتند شما با این همه علم و دانش که در باب حدیث و فقه و تفسیر دارید برای بشر حافی احترام می گذارید که سزاوار ان نیست امام احمد در پاسخ فرمود خداوند بزرگ مرا راهنمایی فرموده به نزد بشر حافی بروم و به او بگویم حدثنی عن ربی در باره وحدانیت و یگانگی خداوند برایم سخن بگو .حضرت امام شافعی و محمد فرزند حسن شیبانی در مکه بودند مردی به مکه امد امام شافعی فرمود اهنگر است و محمد شیبانی فرمود به نظر من وی درودگر است برای صحت فرموده هایشان از ان مرد در مورد شغلش سوال کردند در پاسخ عرض کرد قبلا اهنگر بودم اما اینک به حرفه درود گری مشغو لم.

پزوهش امامان اهل سنت.[باطن اهل طریقت]

باطن و نهاد اهل طریقت همچون یک دستگاه صوتی و تصویری است که ادمی می تواند با استفاده از قسمت صوتی ان با مردم ارتباط برقرار کند و از مکالمه و گفتگو هایشان اگاه گردد درون و نهاد انسان مومن نیز اگر خالی از ریا و حیله و حسادت بوده و به ذکر و یاد خدا اراسته گردد به صورت اینه پاک و بی غل و غشی در می اید که در ان می توان نور تجلی خدا را دید و از تمام زشتی های مادی پرستی و بی تقوایی دور شد.

{خواهر بشر حافی}روزی خواهر بشر حافی بهنزد امام احمد بن حنبل رفت و عرض کرد ما زنان شب ها در بامهای بلندی که با نور چراغهای اماکن دو لتی نزدیک ان روشن شده است به کار دوک ریسی مشغو لیم ایا این امر برای دین زیانی در بر دارد یا خیر امام در پاسخ فرمود برای اینکه ورع و تقوی از میان خانواده های شما خارج نشود در روشنایی این چراغها دوک نرسید .

بنا بر این با بررسی مسائل دینی و جستجو در لابه لای تاریخ زندگی علما و اندیشمندان اهل طریقت می توان به این نتیجه اخلاقی مهم دست یافت که مردان و زنان حق پرستی که سکانداران کشتی عرفان و طریقت بو ده اند هیچ گاه فریفته زرق و برق و تجملات این دنیا نشده اند و همواره در گفتار و کردار خداوند را حی و ناظر دانسته و با یاد و ذکر خداوند و اظطراب و هراس از عذاب قبر و عقاب الهی زندگی دنیوی را سپری نموده اند اهل طریقت همواره به دین و زوایای گوناگون ان با دیده دقت و کنجکاوی نگریسته و در پی یافتن خداوند یگانه و درک عظمت واقعی ان بوده اند از این رو همواره گام در جاده کمال و نزدیکی به خدا می نهادند و در اثر این طی طریق روز به روز و لحظه به لحظه بر ترس و بیمشان افزوده می شد و ورع و تقوا و و تواضعشان در مقابل خداوند حد و اندازه نداشت اری زندگی بزرگان و عرفا این گونه بوده است به راستی وظیفه ما در مقابل افرادی که این کونه بندگی می کنند و خدا را بدین سان درک نموده اند چیست ؟

اگر به سرشت خود رجوع کنیم و پاسخ این سوال را از خود بخواهیم وجدان بیدار ادمی در پاسخ به ان احترام و اعتماد و همنشینی با اهل عرفان و طریقت راپیش قرار می دهد و احترام واقعی و ارزش نهادن به تلاش معنوی و زهد ان بزرگواران در پیروی از راه انان است در نتیجه انجام این کار علاوه بر این که خود به رستگاری می رسیم می توان با زهد و تقوا و تزکیه سر چشمه خیر و برکت برای اطرافیان و جامعه نیز باشیم .

حضرت امام شافعی (رح)بسیار با عرفا و اهل طریقت مراودت و همنشینی داشت و در حلقه ذکر انان حضور می یافت عرض کردند چرا تا این اندازه با این جماعت می نشینی و رفت و امد می کنی در پاسخ فرمود بر علما و فقها لازم است که برای شناخت و اشنایی به شیوه عبادت و بندگی اهل عرفان و طریقت با انان در ارتباط باشند تا هر انچهئ را از عرفان و طریقت نمی دانند از عارفان بیاموزند .تنویر القلوب ص 405

عرفان و طریقت دانشی است که با استفاده از ان احوال و چگونگی نفس از نیک و بد به خوبی اشکار می شود ارکان و ریسشه های طریقت و عرفا ن عبارتند از 1-تزکیه نفس و پالایش روح و پاکی کردار و صداقت در گفتار و عاری نمودن ضمیر و باطن از لوث و گناه و شرک و نافرمانی خدا 2-ثمره عرفان شناخت ذات خداوند و ایمان عملی و علمی به ئصفات اوست.3- رسیدن به سعادت و نیک بختی در اخرت 4-روشنایی درون ادمی با انوار معرفت الهی 5-شیوه های کشف و اگاهی اعمال و کردار عجیب و خارق العاده است که عارف قادر به انجام ان می شود همچنان که حضرت عمر (رض)از مدینه خطاب به اطراف همدان فرمود ((یا ساریه الجبل الجبل ))و یا در هنگام فتح مصر به خدمت وی رسیدند و عرض کردند همه ساله رود نیل طغیان می کند و باعث ضرر وزیان فراوان برای مردم مصر می شود ،حضرت عمر نامه ای نوشت و فرمود ان را در رود نیل اندازند که در ان نهوشته بود ((بسم الله الر حمن الر حیم))ای رود نیل اگر رفت و امد طغیان و جزر و مد تو در اختیار خودت است ما در مقابلت عاجزیم و اما اگر به اذن و خواست خدا است به یاری خدا برو و پس از این فرموده حضرت عمر رود نیل هرگز نایستاد و طغیان نکرد.الصواعق الالهیه امام ابن حجر هیتمی ص63.

قال النبی (ص)لو کان محدثون من بعدی لکان عمر بن خطاب .اگر پس از من کسی بتواند از غیب و هر انچه نهان است خبر دهد همانا ان کس عمر بن خطاب است .

بدین ترتیب اشکار است که طریقت و عرفان بر تمام علوم و دانش های اسلامی بر تری دارد از ان رو که طریقت ارتباط مستقیم با شناخت خداوند و دوستی ذات او دارد و به راستی هیچ علم و عمل و کرداری در روز قیامت پذیرفته نیست مگر علم و رفتاری که به خداوند باز گردد و بنیانگذار اصلی عرفان و تصوف ذات پاک باری تعالی است.

و اوحاه الی رسول الله و الانبیا قبله فانه روح الشرائع و الادیان منزله کلها.یعنی خداوند بر پیامبر خدا که اخرین پیامبر است و نیز با پیامبران بزرگوار قبل از وی وحی نازل فرموده است و وحی روح تمام شریعت ها و ادیانی است که نازل شده اند عرفان و طریقت مضامین زیاد و وسیعی دارد که این مفاهیم در سه کلمه جمع شده اند :1-حقیقت2- شریعت3- طریقت.1-شریعت: عبارت است از احکام و دستوراتی که در قالب وحی توسط حضرت جبرئیل امین بر سینه پیامبر بزرگوار اسلام حضرت محمد مصطفی نازل شده است و شامل علوم توحید فقه و تصوف است.2-طریقت :طریقت عمل کردن به شریعت و احکام و دستوراتی است که برای سعادت دنیا و اخرت انسان بر پیامبر نازل شده است در واقع طریقت انجام اموری است که شرع انها را نیک و پسندیده دانسته و پرهیز و دوری از کرداری است که از نظر شرع زشت و ناپسند است طریقت انجام فرائض واجبات و سنت هایی است که پیامبر اسلام در زندگی پر برکتشان بدان ها عمل فرموده اند و دوری از گفتار و کردار نهی شده به طور اشکار است خلاصه شریعت و طریقت لازم و ملزوم یکدیگر هستند.3-حقیقت:یعنی ایمان و باور ادمی به گونه ای باشد که میان خود و خالق هیچ مانع و مشکلی احساس نکند و در همه او ضاع و احوال ذات و صفات و جلال و جمال خداوند را در خود پرورش داده و متجلی سازد و انچه را که حضرت محمد صاز نعمت یا عذاب قبر و روز قیامت و نعمت های بهشت و عذاب جهنم و اتش دوزخ خبر داده با چشم بصیرت ببیند و ایمان و یقین به امها چنان باشد که گویی با چشم سر می بیند و شبهه ای در ان نیست.اللهم انی اسالک رضاک و الجنه و اعوذ بک من سخطک و النار و ما قرب الیها من قول او فعل او عمل.

روایت شده است که حارث پسر مالک انصاری هنگامی که پیامبر از او پرسید چگونه روز را به شب می رسانی فرمود شب را با ایمانی واقعی به روز می رسانم پیامبر دو باره پرسید همچنان برای هر گفته و سخنی حقیقتی و جود دارد حقیقت و زیر بنای ایمان تو چیست عرض کرد از این جهان و هر انچه در ان است دوری کردم و از نظر من سنگ و کلوخ با زر و سیم یکسان و همانند بوده و هیچ کدام از دیگری با اهمیت تر نیست دشب ها بیداری می کشم و روزها تشنگی را تحمل می کنم توان و قدرت بی پایان خداوند نزد من اشکار و بی پرده است و مومنان را می بینم وکه در بهشت در حال رفت و امد هستند و در جوار رحمت الهی شاد و خرم هستند و ناله ها و فریاد های اندوه بار اهل جهنم را می شنوم پیامبر پس از این گفتگو فرمود اگر می خواهید کسی را که خداوند درونش را به نور یقین روشن و نورانی نموده است ببینید به حارث پسر مالک بنگرید.رواه الطبرانی

و این هم عین فرموده پیامبر (ص)قال النبی لحارثه ابن مالک الانصاری کیف اصبحت ؟قال اصبحت مومنا حقا فقال له ان لکل قوم حقیقه فما حقیقه ایمانک قال عرفت نفسی عن الدنیا فاستوی عندی حجرها و ذهبها فاسهرت لیلی و اظمات نهاری و کانی اری عرش ربی بازارا و کانی انظر الی اهل الجنه یتزاورون فیها و کانی اسمع عواءاهل النار فقال له من سره ان ینظر الی من نور الله قلبه فلینظر الی حارثه بن مالک .این هم کرامت حضرت حارثه(رض)صحابی جلیل القدر حضرت رسول اکرم (ص).این گفتگوی صمیمانه پیامبر ص با حارث نشان از عظمت روح و شیرینی یقین و ایمان قلبی اصحاب پیامبر ص به حقیقت دین اسلام دارد کسی که ادعای ایمان و زندگی اسلامی دارد و بر این باور است که ذره ذره وجودش از ان خداست و لحظه به لحظه زندگی اش باید در راه خدا و تحصیل رضایت او صرف گردد به جهان و هر چه در ان است می نگرد فطرت پاک خود را نیالوده و هر انچه را که از شریعت بر پیامبر نازل شده و به وی و دیگر انسان ها رسیده با گوش جان شنیده و از زرفای وجود بدان اویخته است طریقت را پیشه خود ساخته و از دستورات دین برای پرورش و تعالی روح استفاده نموده و در نهایت به حقیقتی دست یافته است که پیامبر ص او را به عنوان الگوی ایمان و حقیقت واقعی به مسلمانان معرفی می نماید بنابراین اگر می خواهیم در جهان پر از تلاطم امروزی کشتی عمر به سلامت به ساحل مقصود بر سانیم ما نیز باید این گونه باشیم.

هزار خویش که بیگانه باشد .فدای یک تن بیگانه که اشنا باشد .

اللهم انی اسالک من خیر ما تعلم و استغفر لک من کل ما تعلم انک انت علام الغیوب لا اله الا الله الملک الحق المبین محمد رسول الله الصادق الوعد الامین .اللهم انی اسالک کما هدیتنی للا سلام ان تنزعه منی حتی تتو فانی علیه و انا مسلم.

امام مالک فرموده است :کسی که شرع را بپذیرد اما در ان پزوهش و تفحص ننماید فاسق به حساب می اید و کسی که حقیقت را قبول کند اما در کردار و رفتارش شریعت به چشم نخورد زندیق و کافر تلقی می گردد (تنویر القلوب).بر اساس فرموده امام مالک شریعت و حقیقت از هم جدا نیستند و از هم جدا نمی شوند شریعت همچون کشتی ای هست که وسیله انسان به هدف و ارزوهایش می باشد و به انسان کمک می کند تا به یاری خدا بیم و خطرات ناشی از حرکت کشتی و جزر و مدهای دریای پر خاطره این جهان را به سلامت پشت سر بگذارد طریقت نیز همچون در یاست یعنی برنامه و نقشه اجرای شریعت است که انسان مومن به ان معتمد است و بر این باور است که حقیقت بدون شریعت و طریقت ممکن نیست در واقع شریعت به منزله درخت است و طریقت شاخ و برگ ان درخت و حقیقت ثمره و میوخ ان می باشد (همچون جسم و روح که هر دو با هم یک انسان کامل را تشکیل می دهد و بدون وجود هر کدام از انها ادمی شکل نمی گیرد)گروهی از غلما فرموده اند از ان بیم داریم کسی که به راستی به عرفان و طریقت باور و ایمان نداشته باشد دروازه دلش حقایق بر روی حقایق بسته شده و پرده سیاهی ان را بپوشاند و از هیچ سو روشنایی دین بر ان نتابد و دین را نپذیرد.

((اسامی و زیر بنای طریقت بر مبنای سه اصل مهم و ضروری پایه گذاری شده است))اول بندگی و عبادت خالصانه خداوند در اشکار و نهان .دوم پیروی و انجام سنت های ارزشمند حضرت رسول(ص).سوم پرهیز ار افراد و محالفی که انسان را از یاد و بندگی او غافل کند.{قال النبی ان من عباد الله عبادا یغبطهم الانبیا و الشهداءقیل من هم یا رسول الله لعنا نحبهم قال هم قوم تحابوا بنور الله علی غیر اموال و انساب وجوهم نور و هم علی منابر من نور لا یخافون اذا خاف الناس و لا یحزنون اذا حزن الناس}(رواه النسائی)

پیامبر فرموده است کسانی که پیامبران و شهیدان اطراف انان را می گیرد و با انان همنشین و هم مجلسند از بندگان محبوب خداوند هستند عرض کردند یا رسول الله اینان که شما می فرمایید چه کسانی هستند حق ان است که ما نیز انان را بشناسیم و دو ست بداریم حضرت ص فرمود گروهی هستند که به واسطه ای نور و روشنایی ایمان به خدا که در دلشان جای گرفته به همدیگر دوستی و محبت می ورزند بدون اینکه مال دنیا و خویشاوندی و نسبت یکدیگر را در این دوستی پاک و بی الایش دخیل کنند یعنی به ثروت و نسبتشان به یکدیگر فخر نمی کنند رخسارشان نور و روشنی است و بر منبر و بلندای از نور قرار دارند ایشان از پیزی که دیگران بیم و ترس دارند نمی ترسند و هراسی در دل ندارند و از مسائلی که دیگران را ناراحت و اندوهگین می کند مضطرب و نگران نمی شود.[اثبات کرامت اولیا با دلیل عقلی و نقلی]

به دلیل عقلی یعنی رجوع به ذهن کاوشگر و تحلیل مقام و منزلت اولیا و عارفان و همچنین به دلیل نقلی یعنی با توجه به قران و سنت که در مورد اولیا اشاره هایی داشته اند این نتیجه مهم به دست می اید که اولیا دارای کرامت بوده و این کرامت و منزلت رفیع انان اثبات است که در ادئامه بع بررسی دلایلی بر وجود و ثبات کرامت اولیا می پردازیم.با توجه به دلایلی که ذکر شد کرامت اولیا قابل انکار نیست و ایشان کارها و افعال عجیب و مهمی را که در جهان امروزی انجام داده اند که دیگران قادر به انجام انها نبوده اند و همگی را به شگفتگی و تامل در مقام و مرتبه معنوی انان واداشته است از این رو همچنان که باور به مفاهیم و معنویات اسلامی پسندیده تر از نداشتن ایمان به این معنویات است کرامت اولیا نیز چون حد تواتر یعنی تایید علمای اسلامی رسیده و تواتر هم در احکام شرعی و حکم معینی دارد سزاوار و تامل و داشتن ایمان قلبی محکم به ان است.پیامبر ص این ایه را قرائت فرمود که (الا ان اولیا الله لا خوف علیهم و لا یحزنون)سوره یونس ایه 62.اگاه باشید که دوستان خدا درروز قیامت هیچ ترس و بیمی و ناراحتی ندارند و اگاه باشید اولیا کسانی هستند که همواره خداوند بزرگ را ناظر بر اعمال و کردار خود بدانند در عبادت و بندگی خدا پایدار و پابت باشند از گناه و خطا بپرهیزند و از هوای نفس پیروی ننمایند.

امام فخر رازی در تفسیر کبیر سوره یونس ایه 62جلد 17-18صفحه 120می فرماید اولیا به کسی گفته می شود که بسیار به خدا نزدیک باشند به نحوی که ذهن و درون خود را با دوستی و حب باریتعالی پرورش دهد چشم گوش و دست و زبان و تمامن اندامش تابع فرمان خدا و تسلیم اراده او باشد و لجام هوش خود را مهار کند تا به هیچ سویی نلغزد اشکار است که نزدیکی به خدا ادمی را به مدارج والای انسانی و تکامل می رساند به درجه که انسان با توکل به خدا خود را پشت گرم و در امان می یابد و از هر گناهی پرهیز می کند.

استاد عبد الکریم مدرس رحمه الله تعالی علیه در کتاب یاد مردان چنین فرموده است ولی به کسانی گفته می شود که به اداب دین و احکام شریعت اسلام اگاه باشند و از اطاعت و فرمانبرداری از قوانین شریعت غافل نشوند چنین انسان هایی در هر مکان و زمانی به باور ما اولیای الهی هستند و صاحب کرامت و فضیلتند .

غالب علمای اهل سنت بر این باورند که کرامت اولیا باید چه در زمان حیات دنیوی و چه حیات اخروی باشد و هیچ کدام از مذاهب چهارگانه این امر را رد نکرده اند و فرموده اند کسی که بعد از مردن و خروج از این دنیا کرامتی از وی سر نزده باشد کرامت دوران حیاتش نیز حقیقت نداشته است.

کرامت از کسانی ظاهر می شود که عبادت و بندگی خدا را به جای اورند و به تبعیت و پیروی از پیامبر بزرگوار (ص)اخلاق و منش زیبا و پسندیده داشته باشد.همچنان که شاعر می گوید .و اثبتن للاولیا الکرامه .و من نفاها فانبذن کلامه

یعنی برای اولیا کرامت مقرر و ثابت گردیده است کسی که این امر را نفی کند سخنش مورد قبول نیست و ان را نپذیرند.اگر هر موی من گردد زبانی .شود هر یک از ان تسبیح خوانی .هنوز از بی زبان خفته باشم.زصد شکرش یکی نا گفته باشم.شیخ مولانا خالد.(رح).{کرامت اولیا از دیدگاه قران)

در قران کریم نمونه هایی از کرامت بزرگان نقل شده است در داستان حضرت مریم و تولد حضرت عیسی امده است حضرت عیسی بدون وجود پدر و تنها از مادرش متولد گردیده و مطابق شرح ایه 22 سوره مریم در تفسیر جلالین و الحمل و التصویر فی ساعه واحده (بار دار شدن حضرت مریم و دوران حاملگی و تکامل جنین در رحم مادر و تولد حضرت عیسی یک ساعت به طول انجامید که این خود گویای کرامت بانوی جون حضرت مریم است.

سر پرستی حضرت عیسی نیز بر عهده حضرت زکریا بوده است و هر گاه حضرت زکریا به دیده حضرت مریم می رفت در زمستان میوه های فصول گرم سال و در تابستان میوه های فصول سرد سال را می دید و چون از حضرت مریم می پرسید که این میوه ها از کجا به دست شما می رسد ان بانوی مکرمه می فرمود این میوه ها از سوی خداوند برای ما فرستاده می شود و یا سرگذشت یاران غار (اصحاب الکهف)که دلیل و برهان مهمی است بر قدرت و اراده بی پایان خداوند به مدت سیصد سال خورشید با گرمای سوزان و حیوانات وحشی و درنده گزندی به انها نرسانده اند.خداوند می فرمایند (و تری الشمس اذا طلعت تزاور عن کهفهم ذات الیمین و اذا غربت تقرضهم ذات الشمال )سوره کهف ایه17.و ای محمد اگر در نزدیکی غار انها بودی خورشید را هنگام طلوع می دیدی که مایل شده و از سمت راست غار انها می گذرد و هنگام غروب از سمت چپ انها را دور می گردد (و نقلبهم ذات الیمین و ذات الشمال)سوره کهف ایه 18.و ما انها را از راست به چپ و از چپ به راست می گردانیم تا رطوبت زمین به بدنشان اسیب نرساند .

خداوند بزرگ با سرگذشت اصحاب کهف چگونگی زنده شدن دوباره انسان را پس از مرگ و خروج از این دنیا را به مردم می اموزد و زنده شدن یاران غار را پس ار پپز سیصد و نه سال گویای این اصل اساسی اسلام است .(و تحسبهم ایقاظا و هم رقود)کهف ایه18.ای محمد اگر شما به حال انها مطلع شده و در حال خواب انها را می دیدی از حالاتشان انها را بیدار می پنداشتی ولی خوابیده بودند از طرز خوابیدن و این دست و ان دست حرکت گردنشان چنان معلوم می شد که انها در بیداری دراز کشیده اند .

خداوند بزرگ از اجسام و بدنهای اصحاب کهف نگهداری و مراقبت نمود و با قدرت و توان سرشار خود پس از سیصد و نه سال انها را دو باره زنده گرداند و مرگ و زندگی هر دو نزد خداوند بی ارزش است از این رو ادمی نباید خود و خدا را فراموش کند و مغرور شده کبر و بزرگی او را احاطه کند چون زندگی دنیا گذرا و فانی است و مرگ به دنبال او می اید اما پس از مرگ نیز همچنان که بار اول نعمت زندگی یافتیم زنده شدنی در راه است ما باید به گونه ای باشیم که سزاوار روبه رو شدن با حیات دو باره باشیم و بتوانیم به حضرت رسول (ص)بگوئیم که ما را شفاعت کند و از زیر بار ذره بین دقیق و حساس عدل الهی به سلامت بیرون اییم.

((ولبثوا فی کهفهم ثلث مائه سنین وازدادوا تسعا))سوره کهف ایه 25.و یاران غار سیصد سال در غار ماندند لازم به ذکر است و نه سال بدان افزودند و اصحاب رسول الله ص به قدرت و مشیت الهی سیصد سال شمسی معادل سیصد و نه سال قمری در خواب بوده اند .

هنگامی که حضرت ابوبکر صدیق فوت فرمود و جنازه مطهرش را به قصد خاک سپاری به نزدیکی مزار پیامبر اسلام ص بردند صدایی بر خاست که السلام علیک یا رسول الله این جسد مبارک حضرت ابوبکر است که این جاست ناگهان قبر پیامبر همچون دروازه ای گشوده شد و صدایی از مزار مبارک بر خاست که فرمود دوست و یار صمیمی ام را به نزد من بیاورید.

و یا هنگامی که در مدینه زلزله ای به وقوع پیوست حضرت عمر رض با دستان مبارکش بر زمین کوفت و فرمود ارام بگیر و زمین ارام گرفت و از ان پس مشاهده نشد که در مدینه منوره زلزله ای رخ دهد همچنین در چند خانه از خانه های مدینه اتش سوزی روی داد حضرت عمر با روی دادن اتش و خطرات و زیان هایی که خا نه ها را تهدید می کرد بر روی تکه ای سفال چنین مرقوم فرمود یا نار اسکنی باذن الله و ان را به درون اتش انداخت بلا فاصله اتش خاموش شد و از ان پس اتش سوزی مشاهده نگردید .انس فرموده است در راهی می رفتم و زنی بیگانه و نامحرم را دیدم سپس به نزد حضرت عثمان رض رفتم حضرت عثمان فرمود شگفتا شما به نزد ما می ایید اما اثار و نشانه های زنا در شما موجود است عرض کردم ایا پس از پیامبر وحی نازل شده است که ایت گونه از وضع من اگاه شده اید فرمود خیر اما به وسیله فراست و معنویاتی که از جانب خداوند به من رسیدهخ است واقعیت رفتار تو را درک کردم.تفسیر کبیر ص88سوره کهف.امام فخر رازی.این هم اقوال از طریقت از اقوال علما و اندیشمندان که تقدیم شما عزیزان شدامید است که موجب هدایت همه مومنان عزیز قرار گرفته باشد.السلام علینا و علی عباد الله الصالحین السلام علیکم و رحمه الله و برکاته ما را از دعای خیر فراموش نکنیددر پناه حق.